-
شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۴۷ ق.ظ
-
۱۲۶۷
خیابانها، پارکها، کافهها، پیتزافروشىها و خیلى جاهاى دیگر محل گشت و گذار مردم، به خصوص جوانان است، پدیدهاى که پیش از این به نام ولگردی مطرح بود، امروز تحت عنوان خیابانگردی بررسی میشود.
جامعهشناسان ظهور پدیده خیابانگردی را همپای به وجود آمدن بحث فراغت میدانند، یعنی درست از همان جایی که انسان توانست ساعتهایی از شبانه روزِ خود را در اختیار بگیرد، زمان کار خود را محدود کند و زمانى را به عنوان وقت آزاد در اختیار داشته باشد.
از نظر علمى اساس به وجود آمدن پدیده پرسهزنی، بیکارى انسانها در زمانهاى خاصى است. داشتن وقت آزاد، سپس مصرفگرایی و خرید کالا، عمده دلایلى است که انسانها را به خیابانها میکشد.
اما به تازگى در جامعه ما خیابانگردى دلیل دیگرى نیز یافته، افراد بیکارى که نه بخشى، بلکه تمام وقتشان آزاد است و از این رو که کارى ندارند، درآمدی هم ندارند پس تنها دلیل به خیابان آمدنشان گذراندن وقت یا در اصطلاح وقتکشى است.
با این همه نمیتوان خیابانگردی را یکسره پدیدهای منفی دانست؛ بلکه ابتدا باید بپذیریم که پدیدهای تحت این عنوان داریم و در صورتی که آمار آن به یکباره افزایش یافته و موج خیابانگردی و پرسهزنی در جامعه رواج پیدا کرده و آسیبهاى از آن متبادر شود، به عنوان یک مشکل قابل بررسی است.
باید در نظر داشت که جوان بودن جامعه ایران، کمبود امکانات تفریحی، بیکارى جوانان و برخی دلایل دیگر میتواند عامل افزایش خیابانگردی باشد، که البته باید در مجالی مشروح بررسی شده و مورد مطالعه قرار گیرد. زیرا هدر رفتن انرژى جوانان جامعه به این صورت چندان پذیرفته نیست.
از سویى دیگر باید در نظر داشت که خیابانگردی از معدود پدیدههایى است که عادلانه توزیع میشود، یعنی حاشیه و متن ندارد.
اگر خیابانگردی با خودرو را از تعریف خود حذف کنیم، باید بگوییم خیابان تقسیم دید و بازدیدهایی است که عادلانه رخ میدهد.
در خیابان ما همانی هستیم که میخواهیم و میتوانیم پشت نقابی از ظاهر آراسته، نهان شویم و لحظاتی در دنیای خیالی خود سیر کنیم، بی آنکه دیگران به عمق ما نفوذ کرده و از واقعیت ما سر در آورند.
در خیابان به واسطه «مد»، طبقه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فرد پنهان میشود. ادبیات خیابانی زبانی یکسان است که مملو است از جملات کوتاه، عریان و گاه هجوآمیز، زبانی که با استفاده از آن میتوان نیاموختگی و کمدانستگی خود را پنهان کرد.
در فضاى امروز که انسانها مدام درگیر شرایط موجود هستند، بسیار فرصت خوبى است که آدم بتواند خود را در فضایى خارج از چارچوبهاى رسمى رها کند و درست همانى باشد که مىخواهد بدون آنکه درگیر موقعیت اجتماعى خود شود.
در کشورهایی مانند فرانسه مردم از خیابانگردی گذر کرده و به کافهنشینی روی آوردهاند، فضاى خاصى که البته آزادىهاى خیابانگردى را ندارد. همین آزادیها سبب شده در برخی کشورها پس از تماشای تلویزیون، خیابانگردی دومین مقولهای باشد که افراد با آن وقت فراغت خود را پر میکنند.
«زیگموت باومن» به عنوان یکى از شاخصترین اندیشمندان معاصر میگوید: «بیرون رفتن و به کار انداختن پاها آدم را به فیلسوف و تحلیلگر زمانهی خود بدل میکند». «آنتونى رابینز» سخنران انگیزشی، هم اصرار دارد که خوشبختى را باید در خیابان جستجو کرد.
در مجموع به دلیل حضور افراد متعدد با سلایق و رفتارهای مختلف، میتوان خیابان را بزرگترین دانشگاه دانست، زیرا هیچ کجا به اندازهى خیابان موضوع براى آموختن و تفکر کردن ندارد، مىتوان ساعتها در همهمههاى خیابان گم شد و نگاه کرد و فکر کرد و آموخت.