در آن روزگار مردمی بودند که...

  • ۹۱۲

گذر زمان چیز عجیبی است، گاهی به چشم بر هم زدنی، روز می‌گذرد و گاه یک روز به اندازه یک سال به درازا کشیده می‌شود و گاه سالی به اندازه یک قرن طاقت آدمی را طاق می‌کند؛ سال 98 به تنهایی یک قرن بود و بعضی روزهایش به یک‌سال می‌مانست. سالی که در پس خود آخرین سال قرن را دارد. قرنی که گویی با بیماری همه‌گیر عجین شده است. ابتدای قرن حاضر، همچون این روزها جهان درگیر همه‌گیری بیماری ویروسی بود به نام آنفولانزای اسپانیایی و انتهای آن درگیر آنفولانزای چینی. جالب‌تر آنکه این دو بیماری از همه نظر به شبیه هستند. آنفولانزای اسپانیایی نیز در سال‌های پایانی قرن گذشته شروع شد و با ادامه یافتن در قرن جدید حدود 50 میلیون قربانی و 500 میلیون مبتلا باقی می‌گذارد، با حساب جمعیت آن روزهای جهان، یک سوم مردم جهان را مبتلا کرده و قطعا بیشتر آنها را رنج داده است و حالا هم تخمین زده می‌شود که طی یک‌سال آینده 30 تا 70 درصد مردم دنیا به کرونا مبتلا شوند.
آنفولانزای اسپانیایی هم در ایران یک‌باره با وزش باد در تهران شروع شد، به گونه‌ای که آنرا «ناخوشی باد» لقب دادند. قهرمان میرزا سالور عین السلطنه حاکم نهاوند، زنجان و فارس در خاطراتش چنین روایت می‌کند: «باد و طوفانی به شهر طهران رسید که بعد از آن روز بدون اغراق از صد نفر انسان ساکن طهران، نود نفر مبتلا به تب و ناخوشی شده و چنان شده است که بازارها دکاکین بسته شد. عموم مدارس تعطیل کردند. در تمام ادارات بیش از یک ثلث حاضر نمی‌شوند. در هر خانه‌ روی هم روی هم مریض ریخته است که کسی نیست پرستاری مرضا را بنماید. هیچ‌کس همچو واقعه به یاد نداشت و این مرض با سینه درد است، سه شب یا دو شب با سردرد و سرگیجه... از قزوین هم به من نوشته بودند که شب همه مردم سلامت بودند صبح دو ثلث مردم ناخوش شدند که دکاکین و ادارات بسته شد». نام این بیماری را آن روزگار مِشمِشه گذاشته بودند. در نهاوند به دستور حاکم  شهر، دروازه‌ها را بسته و  با حمایت مرجعیت شهر که به احتمال زیاد میرزا آقا حجت نهاوندی بوده، شهر را تعطیل می‌کنند. این تعطیلی گرچه مردم شهر را به مضیغه انداخته و امرار معاش گروهی را مختل می‌کند، اما گویی مرض کنترل شده و در شهر کمتر از 10 درصد به این مرض مبتلا می‌شوند. اما آمار دقیقی در خصوص مبتلایان و متوفیان در شهر و روستا وجود ندارد.
به نظر می‌رسد شعری که مرتضی احمدی آنرا از زبان حاجی‌فیروز نقل می‌کند که: «سالی که گذشت سال بد بود/ سالی بد و بد زبد بدتر بود/ ای سال برنگردی/ بری دیگه برنگردی/ مردا رو اخته کردی!/ زنا رو شلخته کردی/ دکونا رو تخته کردی/ همــرو خسته کردی/ ای سال برنگردی بری دیگه برنگردی» برای همین اتفاقات سروده شده و بین مردم مرسوم شده باشد.
این ویروس جدید هم در ظاهر دست کمی از آن قبلی ندارد، اما نباید از نظر دور داشت که علم امروز بشر با ابتدای این قرن قابل مقایسه نیست، گرچه این موضوع از سختی از دست دادن حتی یک‌نفر چیزی کم نمی‌کند، اما می‌توان امید داشت که این بیماری نیز مهار شده و در گوشه‌ای از اوراق تاریخ بایگانی خواهد شد و چنان چرخ گذر ایام بر آن خواهد گذشت که شاید سال‌ها بعد، وقتی اتفاقی مشابه رخ نمود، کسی بردارد و ما و این بیماری را از میان تاریخ بیرون بکشد و بنویسد: «در آن روزگار مردمی بودند که...» اینکه جمله چگونه ادامه بیابد برمی‌گردد به رفتار امروز ما. یادمان نرود ما امروز، تاریخ آیندگان را زندگی می‌کنیم.
اتفاقات سیاه سال 1398، هر چه بود گذشته، گرچه این سال سیاه آنقدر اتفاقات تلخ داشت که هر چه از آن بگوییم و بشنویم باز هم کم است، اما به تاسی از این شعر حافظ شیراز: «عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو» لازم است به برخی اتفاقات جالب این سال نیز اشاره کنیم. تجلی که در این سال از همدلی مردمی به نمایش گذاشته شد، بی‌نظیر بود. هم در مراسم تشییع سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و هم در مقابله با گسترش ویروس کرونا. مردم بدون وابستگی به هیچ ارگان یا گروه خاصی چنان در عرصه حاضر شده و کمر همت بستند که نمونه آنرا در کمتر نقطه‌ای از دنیا می‌توان مثال زد.
از کنار تعداد معدودی افراد سودجو که در این وانفسا بی‌شرفی پیشه کرده و سود شخصی را به نفع عمومی برتری داده‌اند که بگذریم، حضور مردم در ضدعفونی عمومی شهرها، توزیع بسته‌های بهداشتی، تولید ماسک، همبستگی در حمایت از نیازمندان و راه‌اندازی کمپین‌های مردمی برای در خانه ماندن و آموزش راه‌های پیشگیری از بیماری، بی‌هیچ چشم‌داشتی مثال زدنی است.
این رفتارها نشان داد، ایران همچون نام بلند آوازه‌اش همچنان سرزمین آزادگان است، آزاد مردان و آزاد زنانی که فرهنگ هزاران ساله خود را پاس داشته و نشان دادند میراث‌داران واقعی تمدنی هستند که جهان مدیون آن است و بسیاری کشورها باید به خود ببالند که سال‌هایی را زیر چتر این فرهنگ بزرگ زیسته‌اند.
اما در این میان نیز باز صحنه‌هایی به چشم می‌خورد که از این مردم به دور است، ایراداتی که به نادرست در فرهنگ اجتماعی ما رسوخ کرده و سبب می‌شود، بی‌توجه به محیطی که در آن زندگی‌ می‌کنیم، زباله‌های عفونی خود را در گوشه و کنار کوچه و خیابان رها کنیم، بی‌شک برازنده مردمی با این فرهنگ سترگ نیست و لازم است با کمی دقت بیشتر جلو این رفتارهای ناهنجار نیز گرفته شود.
با کمی تدبر در بحران‌های حادث شده در سال 98 و بررسی رفتار مردمی، می‌توان دریافت جامعه امروز ایران به عنوان یک جامعه متمدن، آگاه، مدرن و آزاده نه تنها نسبت به رویدادهای جاری مطلع و دارای تحلیل است، بلکه آماده واکنش و کنشگری متناسب نیز می‌باشد. چنین سرمایه اجتماعی را نباید نادیده گرفت که اگر با عدم اعتمادسازی چنین سرمایه‌ای از دست برود، شاهد آسیب‌پذیری بیشتر جامعه در برابر بحران‌ها خواهیم بود. مهمترین درسی که این ویروس‌ها به ما آموختند اهمیت گفتن حقیقت به جای مدیریت حقیقت است، حقیقتی که گر چه می‌تواند بسیار تلخ باشد، اما بی‌شک به شیرینی اعتمادسازی و حفظ همبستگی مردمی می‌ارزد.
مردم ما از خلال این بیماری، مفهوم ملت را آموختند، امیدواریم قدر این همبستگی دانسته شود چه از سوی مردم و چه از سوی دولت. شاید این ملت‌سازی بتواند مقدمه‌ای باشد برای طی کردن گذار ایران، گذاری که با در نظر داشتن تفاوت دیدگاه‌ها، روایت‌های متکثر افراد، احترام به یکدیگر و همدلی؛ آینده‌ای انسانی‌تر، عقلانی‌تر و کارآمدتر را رقم زند و با آغاز قرن جدید، ایران در حال گذار به توسعه، تبدیل به کشوری توسعه‌یافته گردد.  این  بی‌شک می‌تواند بهترین آرزو باشد برای سالی که آغازش مبارک باد را از ما دریغ کرده است.

 

یادداشت سردبیر- مجله عقیق غرب- ویژه نوروز

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی