در آن روزگار مردمی بودند که...

  • ۷۶۹

گذر زمان چیز عجیبی است، گاهی به چشم بر هم زدنی، روز می‌گذرد و گاه یک روز به اندازه یک سال به درازا کشیده می‌شود و گاه سالی به اندازه یک قرن طاقت آدمی را طاق می‌کند؛ سال 98 به تنهایی یک قرن بود و بعضی روزهایش به یک‌سال می‌مانست. سالی که در پس خود آخرین سال قرن را دارد. قرنی که گویی با بیماری همه‌گیر عجین شده است. ابتدای قرن حاضر، همچون این روزها جهان درگیر همه‌گیری بیماری ویروسی بود به نام آنفولانزای اسپانیایی و انتهای آن درگیر آنفولانزای چینی. جالب‌تر آنکه این دو بیماری از همه نظر به شبیه هستند. آنفولانزای اسپانیایی نیز در سال‌های پایانی قرن گذشته شروع شد و با ادامه یافتن در قرن جدید حدود 50 میلیون قربانی و 500 میلیون مبتلا باقی می‌گذارد، با حساب جمعیت آن روزهای جهان، یک سوم مردم جهان را مبتلا کرده و قطعا بیشتر آنها را رنج داده است و حالا هم تخمین زده می‌شود که طی یک‌سال آینده 30 تا 70 درصد مردم دنیا به کرونا مبتلا شوند.
آنفولانزای اسپانیایی هم در ایران یک‌باره با وزش باد در تهران شروع شد، به گونه‌ای که آنرا «ناخوشی باد» لقب دادند. قهرمان میرزا سالور عین السلطنه حاکم نهاوند، زنجان و فارس در خاطراتش چنین روایت می‌کند: «باد و طوفانی به شهر طهران رسید که بعد از آن روز بدون اغراق از صد نفر انسان ساکن طهران، نود نفر مبتلا به تب و ناخوشی شده و چنان شده است که بازارها دکاکین بسته شد. عموم مدارس تعطیل کردند. در تمام ادارات بیش از یک ثلث حاضر نمی‌شوند. در هر خانه‌ روی هم روی هم مریض ریخته است که کسی نیست پرستاری مرضا را بنماید. هیچ‌کس همچو واقعه به یاد نداشت و این مرض با سینه درد است، سه شب یا دو شب با سردرد و سرگیجه... از قزوین هم به من نوشته بودند که شب همه مردم سلامت بودند صبح دو ثلث مردم ناخوش شدند که دکاکین و ادارات بسته شد». نام این بیماری را آن روزگار مِشمِشه گذاشته بودند. در نهاوند به دستور حاکم  شهر، دروازه‌ها را بسته و  با حمایت مرجعیت شهر که به احتمال زیاد میرزا آقا حجت نهاوندی بوده، شهر را تعطیل می‌کنند. این تعطیلی گرچه مردم شهر را به مضیغه انداخته و امرار معاش گروهی را مختل می‌کند، اما گویی مرض کنترل شده و در شهر کمتر از 10 درصد به این مرض مبتلا می‌شوند. اما آمار دقیقی در خصوص مبتلایان و متوفیان در شهر و روستا وجود ندارد.
به نظر می‌رسد شعری که مرتضی احمدی آنرا از زبان حاجی‌فیروز نقل می‌کند که: «سالی که گذشت سال بد بود/ سالی بد و بد زبد بدتر بود/ ای سال برنگردی/ بری دیگه برنگردی/ مردا رو اخته کردی!/ زنا رو شلخته کردی/ دکونا رو تخته کردی/ همــرو خسته کردی/ ای سال برنگردی بری دیگه برنگردی» برای همین اتفاقات سروده شده و بین مردم مرسوم شده باشد.
این ویروس جدید هم در ظاهر دست کمی از آن قبلی ندارد، اما نباید از نظر دور داشت که علم امروز بشر با ابتدای این قرن قابل مقایسه نیست، گرچه این موضوع از سختی از دست دادن حتی یک‌نفر چیزی کم نمی‌کند، اما می‌توان امید داشت که این بیماری نیز مهار شده و در گوشه‌ای از اوراق تاریخ بایگانی خواهد شد و چنان چرخ گذر ایام بر آن خواهد گذشت که شاید سال‌ها بعد، وقتی اتفاقی مشابه رخ نمود، کسی بردارد و ما و این بیماری را از میان تاریخ بیرون بکشد و بنویسد: «در آن روزگار مردمی بودند که...» اینکه جمله چگونه ادامه بیابد برمی‌گردد به رفتار امروز ما. یادمان نرود ما امروز، تاریخ آیندگان را زندگی می‌کنیم.
اتفاقات سیاه سال 1398، هر چه بود گذشته، گرچه این سال سیاه آنقدر اتفاقات تلخ داشت که هر چه از آن بگوییم و بشنویم باز هم کم است، اما به تاسی از این شعر حافظ شیراز: «عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو» لازم است به برخی اتفاقات جالب این سال نیز اشاره کنیم. تجلی که در این سال از همدلی مردمی به نمایش گذاشته شد، بی‌نظیر بود. هم در مراسم تشییع سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و هم در مقابله با گسترش ویروس کرونا. مردم بدون وابستگی به هیچ ارگان یا گروه خاصی چنان در عرصه حاضر شده و کمر همت بستند که نمونه آنرا در کمتر نقطه‌ای از دنیا می‌توان مثال زد.
از کنار تعداد معدودی افراد سودجو که در این وانفسا بی‌شرفی پیشه کرده و سود شخصی را به نفع عمومی برتری داده‌اند که بگذریم، حضور مردم در ضدعفونی عمومی شهرها، توزیع بسته‌های بهداشتی، تولید ماسک، همبستگی در حمایت از نیازمندان و راه‌اندازی کمپین‌های مردمی برای در خانه ماندن و آموزش راه‌های پیشگیری از بیماری، بی‌هیچ چشم‌داشتی مثال زدنی است.
این رفتارها نشان داد، ایران همچون نام بلند آوازه‌اش همچنان سرزمین آزادگان است، آزاد مردان و آزاد زنانی که فرهنگ هزاران ساله خود را پاس داشته و نشان دادند میراث‌داران واقعی تمدنی هستند که جهان مدیون آن است و بسیاری کشورها باید به خود ببالند که سال‌هایی را زیر چتر این فرهنگ بزرگ زیسته‌اند.
اما در این میان نیز باز صحنه‌هایی به چشم می‌خورد که از این مردم به دور است، ایراداتی که به نادرست در فرهنگ اجتماعی ما رسوخ کرده و سبب می‌شود، بی‌توجه به محیطی که در آن زندگی‌ می‌کنیم، زباله‌های عفونی خود را در گوشه و کنار کوچه و خیابان رها کنیم، بی‌شک برازنده مردمی با این فرهنگ سترگ نیست و لازم است با کمی دقت بیشتر جلو این رفتارهای ناهنجار نیز گرفته شود.
با کمی تدبر در بحران‌های حادث شده در سال 98 و بررسی رفتار مردمی، می‌توان دریافت جامعه امروز ایران به عنوان یک جامعه متمدن، آگاه، مدرن و آزاده نه تنها نسبت به رویدادهای جاری مطلع و دارای تحلیل است، بلکه آماده واکنش و کنشگری متناسب نیز می‌باشد. چنین سرمایه اجتماعی را نباید نادیده گرفت که اگر با عدم اعتمادسازی چنین سرمایه‌ای از دست برود، شاهد آسیب‌پذیری بیشتر جامعه در برابر بحران‌ها خواهیم بود. مهمترین درسی که این ویروس‌ها به ما آموختند اهمیت گفتن حقیقت به جای مدیریت حقیقت است، حقیقتی که گر چه می‌تواند بسیار تلخ باشد، اما بی‌شک به شیرینی اعتمادسازی و حفظ همبستگی مردمی می‌ارزد.
مردم ما از خلال این بیماری، مفهوم ملت را آموختند، امیدواریم قدر این همبستگی دانسته شود چه از سوی مردم و چه از سوی دولت. شاید این ملت‌سازی بتواند مقدمه‌ای باشد برای طی کردن گذار ایران، گذاری که با در نظر داشتن تفاوت دیدگاه‌ها، روایت‌های متکثر افراد، احترام به یکدیگر و همدلی؛ آینده‌ای انسانی‌تر، عقلانی‌تر و کارآمدتر را رقم زند و با آغاز قرن جدید، ایران در حال گذار به توسعه، تبدیل به کشوری توسعه‌یافته گردد.  این  بی‌شک می‌تواند بهترین آرزو باشد برای سالی که آغازش مبارک باد را از ما دریغ کرده است.

 

یادداشت سردبیر- مجله عقیق غرب- ویژه نوروز

سیاست‌نامه

  • ۷۴۴

ایرانی‌جماعت همیشه مردمی سیاسی بودند و هر جا سر صحبت بین دست کم سه نفر باز می‌شود، نقل صحبت‌شان سیاست است و سیاست‌بازی؛ آنقدر که در تاکسی و بنگاه و قهوه‌خانه تابلوهایی هست با مضمون: «بحث سیاسی ممنوع!!!» حتی جمع‌های خانوادگی هم از این مقوله جان سالم به در نبرده‌اند و گاه طرفداری از این و آن بین اعضای یک خانواده باعث می‌شود مادر که دلش برای بچه‌ها همیشه شور می‌زند، وسط حرف پریده و بگوید: «گور پدر سیاست!!!!»
این سیاست‌زدگی، در موضوعات فرهنگی، اجتماعی، عمرانی و حتی رفاقت‌های ما نیز به چشم می‌خورد، کم نیستند دوستی‌های چندین و چند ساله‌ای که بر اثر اختلافی سیاسی به هم خورده و یا کارهایی که روی سیاسی‌بازی کمیت‌شان لنگ شده است.
شهرستان نهاوند هم که دیگر پایی فراتر از این سو و آن سوی بام دارد. همه چیز این شهر یا سیاسی است یا سیاسی می‌شود؛ بسیاری پروژه‌های ناتمام و رها شده شاهدی بر این مدعاست و شاهد دیگر، فرسوده شدن افرادی که می‌خواهند باری از دوش خسته این شهرستان بردارند و سیاست شده قوز بالای قوزشان.
حال آنکه سیاست، بازی یک نفر و یک گروه نیست و معنای آن رقابت مثبت در جهت توسعه و پیشرفت است، نه سنگ‌اندازی جلو پای باند رقیب. رقابت هم که برای اهالی سیاست، بیشتر شبیه دشمنی است و یادشان می‌رود طرف مقابل همشهری و هم‌میهن است و جوری موضع می‌گیرند انگار قرار است دست اجانب را کوتاه کنند و هیچ در نظر هم نمی‌گیرند که پیشرفت شهر از سوی هر کسی باشد، در نهایت نفع‌شان برای همه است و عقب ماندن نیز دودی خواهد بود در چشم همه.
سیاست اصولی دارد و قواعدی، اینکه هر کس بخواهد بدون دانستن آن وارد گود شود، شبیه کسی است که بدون دانش پزشکی، تیغ جراحی دست بگیرد و بالای سر مریض بدحالی دکتربازی کند یا بدون گواهینامه پشت فرمان اتومبیل بنشیند و جولان دهد. کاش به جای تابلوهای بحث سیاسی ممنوع، تابلو می‌زدند: مطالعه کتب دانش سیاسی الزامی!!!
همین کتب دانش سیاسی را که تورق کنیم چه کار اندیشمندان خارجی باشد و چه داخلی، از افلاطون و منتسکیو گرفته تا توماس هابز و جان لاک و از خواجه نظام الملک گرفته تا دکتر حسین بشیریه، همه و همه بر لزوم همکاری گروه‌های سیاسی و چگونگی همیاری با باند رقیب، جهت پیشرفت هم عقیده‌اند و سیاست را تلاش گروه‌ها برای بهتر شدن وضع موجود می‌دانند و برای هر گروهی که اقدامات بیشتر و بهتری داشته باشد، شانس بیشتری برای کسب قدرت از سوی مردم قائل هستند، جز در نگاه‌هایی که به ناروا به نیکولو ماکیاوللی نسبت داده شده که هدف وسیله را توجیح می‌کند، هیچ کجای دانش سیاسی بحثی از تخریب و سنگ انداختن جلوی پای رقیب به چشم نمی‌خورد.
از همه اینها گذشته ما مسلمان و بچه شیعه‌ایم و قاعده آن است، مشق سیاست را هم نزد امامان بیاموزیم. به عنوان نمونه، آخر کسی نیست بپرسد کجای بیست و پنج سال دوری حضرت امیر (ع) از حکومت و خلافت، با وجود آنکه حقشان نادیده گرفته شده بود، قدمی، یا کلامی یا حرکتی در تخریب گروه مقابل برداشتند؟ در دوران خلافت هم، کجا رفتاری از ایشان سراغ داریم که قصدشان اصلاح و سعادت همه، حتی آنانکه در دشمنی ولی خدا دست به شمشیر بردند، نباشد. چقدر قاسطین و مارقین و ناکثین را نصیحت کردند و موعظه خواندند تا به راه صلاح برگردند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای بسیجی هیئت علمی دانشگاه‌ها در تیرماه 1389 فرمودند: «امروز کشور به اتحاد کلمه خیلی نیازمند است. بنده مخالفم با سخنی و حرکتی و نوشتاری، که حتی اگر با انگیزه درست و با انگیزه صادقانه است، موجب شقاق و شکاف می‌شود؛ بنده موافق نیستم».
با این همه برهان و دلیل، معلوم نیست چرا وقتی نزدیک انتخابات می‌شود، این همه بر طبل چند دستگی می‌کوبیم و جامعه را از مسیر پیشرفت باز می‌داریم. کاش این بار راه دیگری در پیش بگیریم و همه بر توسعه شهرستان هم‌دل شویم.
 مخلص شما/ سردبیر

 

یادداشت سردبیر- مجله عقیق غرب- شماره دو

لزوم فضای رسانه‌ای بدون گلادیاتور

  • ۷۵۸

در جوامع در حال گذار، معمولاً در برخورد با پدیده‌های سیاسی سه گروه پا به عرصه‌ی فعالیت‌ سیاسی می‌گذارند، گروه اول طبقه‌‌ای معروف به محافظه‌کارند، گروهی که چون منافع زیادی در وضع موجود دارند، تلاش می‌کنند به هر صورت مانع از هرگونه تغییری شوند.
دسته دوم گروهی هستند که به دلایلی از جمله میل به دست گرفتن قدرت، انتقام و یا حتی طلب یک خواسته سیاسی به میدان می‌آیند و با رفتاری شتاب‌گونه و مبارزه طلب خواستار تغییر سریع وضع موجود می‌باشند، این گروه در اصطلاح رادیکال نامیده می‌شوند.
این دو گروه که هر دو طرف آن، دارای دید سیاه یا سفید می‌شوند، تمام منافع خود را در حفظ یا نفی وضع سیاسی موجود می‌بینند، از این رو در برخورد با پدیده‌هایی یکسان دارای افراط و تفریط می‌شوند، به تدریج همین خروج دو طرف درگیر از اعتدال سبب می‌شود گروه سومی به وجود بیاید که میانه‌دار میدان درگیری این دو گروه شود. حرکت بر مسیر اعتدال و در نتیجه رعایت عدالت، رفتار منطقی در برخورد با پدیده‌ها و مخالفت با رفتار و عکس‌العمل‌های سریع از جمله خصوصیات معرف دسته‌ی سوم است.
از این رو در ابتدا دسته سوم که تنها راه درست را در پیش گرفته، از سوی دو گروه رانده می‌شود؛ گروه محافظه‌کار، این دسته را تندرو، باج‌گیر، فریب خورده، بی‌کفایت، حزب باد و ... می‌داند و در مقابل گروه رادیکال برای دسته اعتدالیون از الفاظی همچون محافظ‌کار، ترسو، باج‌خور، دروغگو، حزب باد و ... استفاده می‌کند.
در طرف مقابل گروه سوم هر دو گروه دیگر را به یک چوب می‌راند و آن خروج از مسیر اعتدال است.
هر کدام از این سه گروه برای آنکه بتوانند در بین مردم پایگاه‌های محکم‌تری برای خود به دست آورند، دست در کار رسانه‌هایی برای خود می‌شوند. این رسانه‌ها از صدا و سیما [که در کشورهای در حال گذاری مثل ایران معمولاً در دست جناح محافظه‌کار است] شروع شده، در مطبوعات [به عنوان امکانی قانونی برای هر سه گروه] به کمال می‌رسد و در شرایط خاص فضای مجازی [به عنوان جامعه‌ی باز اطلاع‌رسانی] محلی تازه می‌شود برای حرکت‌های رسانه‌ای.
به طور معمول دو گروه محافظه‌کار و رادیکال، عالم رسانه را نیز به استادیومی برای نبرد گلادیاتور‌های خود بدل می‌کنند و مردم نیز در ابتدا از نبردی که پیش می‌آید به وجد آمده و تماشاگر این منازعات شده و گاه خود نیز وارد بازی می‌شوند که نه از آغاز آن بهره‌‌ای می‌برند و نه پایان‌اش را به امیدی نظاره می‌کنند.
رسانه گروه سوم که بی‌نیاز از گلادیاتورهایی برای نمایش قهرمانی‌اند، از آن رو که به دلیل رعایت عدالت نه کسی را به مبارزه می‌طلبد و نه به مبارزه‌طلبی کسی اهمیت می‌دهند، در گام‌های نخست مخاطبان زیادی را گرد نیاورده و حتی گاه مخاطب از دست می‌دهد، اما در دراز مدت با سیل مخاطبانی رو به رو خواهند شد که خسته از درگیری مداوم به برنامه‌ای متعادل برای خروج از بحران گرایش یافته‌اند.
در کشور ما  دلایلی از جمله گرایش سرمایه‌داران و اپوزیسیون [خواه داخلی یا خارجی] به  رفتارهای افراطی، سبب شده دو گروه محافظه‌کار و رادیکال از امکانات رسانه‌ای شامل شبکه‌های تلویزیونی، رادیویی و ماهواره‌ای و نشریات پرتیراژ، با تعداد صفحات بالا و حتی خبرگزاری‌ها و سایت‌های قدرتمند اینترنتی به صورت انحصاری برخوردار باشند، اما در طرف مقابل گروه اعتدالیون تنها به سرمایه‌های ناچیز شخصی متوسل بوده و دارای امکانات رسانه‌ای در حد نشریاتی با صفحات و تیراژ محدود؛ پایگا‌های خبری و سایت‌هایی می‌باشند که تنها با سرمایه شخصی گردانندگان آن اداره می‌شود.
حضور افراد رسانه‌ای دو گروه محافظه‌کار و رادیکال که به جای آگاهی‌رسانی به تخریب گروه مقابل پرداخته و تلاش می‌کنند با به مبارزه طلبیدن دیگران خود را صاحب حق نشان داده و طرف مقابل را از صحنه به در کنند و در زمان مقابله‌های رو در رو بیش از آنکه خود را ملزم به رعایت قانون بدانند، برای به زانو درآوردن حریف، دست به هر اقدامی می‌زنند و گاه پس از زیر پا گذاشتن قانون، اخلاق، اصول رفتار انسانی، تنها به این دلیل که پیروز مبارزه‌ای خود ساخته شده‌اند، مغرورانه پیروزی را نشانه بر حق بودن پنداشته و به رفتار خود افتخار می‌کنند. این قبیل رفتارها بیشتر از هر چیز شبیه گلادیاتورهای دوران باستان است.
جدا از همه‌ این حرف و حدیث‌ها، شیوه انتشار رسانه‌های هر یک از این جریان‌ها به درستی نشانگر اعتقاد هر یک از این گروه‌ها به دموکراسی و جامعه‌ای آزاد است. اعتقاد به گردش آزاد اطلاعات؛ انتشار نظرات موافق و مخالف؛ واگذاری تصمیم‌گیری به مخاطب؛ عنوان کردن تمام حقایق نه بخش‌هایی از آن؛ احترام به نظر مخالف؛ دوری از توهین، تهمت، دروغ‌پردازی و تخریب؛ ارائه راه‌حل‌های اغنایی که در آن نظر همه‌ی طرف‌های درگیر به صورت حداقلی لحاظ شود؛ نمونه‌هایی از رفتار رسانه‌ای است که نشان‌دهنده سطح اعتقاد گردانندگان آن رسانه به جامعه‌ای آزاد، آباد و دارای دموکراسی حداکثری است.
حال باید در نظر داشت در جامعه‌ای با نظر‌های گوناگون و متفاوت که گه‌گاه این نظرها به مقابله با یکدیگر برمی‌خیزند و حاصل تعامل یا تقابل آنها در حال و آینده کشور تاثیرات باورنکردنی دارد، اصحاب رسانه [مجموعه‌ای متشکل از روزنامه‌نگاران، خبرنگاران، گزارشگران و گردانندگان رسانه‌ها] اگر به چیزی به عنوان رسالت شغلی پایبند هستند، بهتر است جدا از تفکر گلادیاتوری رو به سمت رفتار اعتدالی بنهند، زیرا بی‌شک اعتدال به رستگاری نزدیک‌تر است.

 

یادداشت سردبیر- مجله عقیق غرب- شماره یک

فرصتی که باز سوخت شد

  • ۶۵۵

در علم مدیریت یکی از مهم‌ترین اقداماتی که مسیر توسعه یک شهرستان را با سرعت به پیش می‌برد، شناختن تهدیدها و تبدیل آنها به فرصت است. اما در نهاوند وضع به سمتی پیش می‌رود که فرصت‌ها به تهدید بدل می‌شوند. نهاوند را شهر پروژه‌های ناتمام می‌گفتند و حالا می‌توان به آن اضافه کرد: شهر فرصت‌های سوخته!!!
مهم‌ترین اتفاق هفته گذشته که می‌توانست مانند نامش، رویدادی ملی باشد، همایش ملی و تخصصی گردشگری نهاوند بود، که در ادامه به آن می‌پردازیم.

 

اپیزود اول: تصمیم اولیه
همه صاحب‌نظران معتقدند موفقیت هر کاری در پژوهش محور بودن آن است؛ از این رو برای استفاده از ظرفیت‌های گردشگری شهرستان نهاوند به منظور رسیدن به توسعه پایدار، انجام امور پژوهشی اولین قدم است. یکی از ارزان‌ترین، مطمئن‌ترین و فراگیرترین راه‌های انجام امور پژوهشی در هر حوزه‌ای، برگزاری همایش‌های تخصصی است، به همین دلیل نفس برگزاری همایش تخصصی گردشگری در نهاوند اقدامی بسیار پسندیده است.

 

اپیزود دوم: آغاز مسئله
پس از این نوبت به برنامه‌ریزی، بودجه‌بندی و اجرای همایش می‌رسد، در خبرها آمده بود که بودجه این همایش ۵۰۰ میلیون ریال بوده، مبلغی که بی‌شک می‌توان با آن همایشی در خور برگزار نمود.
مرحله بعدی برگزارکنندگان و اعضای اجرایی همایش است. روال همه همایش‌ها بر این است که برگزارکنندگان اصلی همایش که آرم آنها در پوستر و تبلیغات درج می‌شود هر کدام بخشی از کار را بر عهده گیرند، از تامین بخشی از هزینه گرفته تا اقدامات اجرایی یا علمی. آنچه مشهود است چنین تقسیم کاری در این همایش صورت نگرفته و همه کارها توسط چند نفر محدود انجام شد.
حتی در چینش هیئت اجرایی نیز تقسیم کار مشخصی انجام نشده، به طور نمونه کمیته تبلیغات و اطلاع‌رسانی همایش که متشکل از بیشتر خبرنگاران نهاوند بود، در چند مورد جزئی تنها منتشر کننده اخبار برگزارکنندگان همایش بود تا یک کمیته. کدام تبلیغات و کدام اطلاع‌رسانی؟ حتی سایت رسمی همایش تنها چند خبر بسیار مختصر داشت که آن هم بازنشر چند خبر در مورد همایش از منابع دیگر بود و کانال اطلاع‌رسانی همایش نیز بیشتر به معرفی جاذبه‌های گردشگری نهاوند می‌پرداخت تا همایش.

 

اپیزود سوم: برگزاری
وقتی یک رویداد پسوند «ملی» را یدک می‌کشد، یعنی ادعا دارد شرایط یک رویداد ملی را دارد، همایش ملی قواعد خاص خود را دارد که هیچکدام از آن در همایش گردشگری نهاوند به چشم نمی‌خورد، حتی حاضران در مراسم نیز به جز چند نفر مهمان که به صورت خصوصی دعوت شده بودند، در حد استانی نبود چه رسد به ملی.
وضعیت تبلیغات و اطلاع‌رسانی همایش چنان ضعیف بود که در تمام سطح شهرستان یک بنر همایش نصب نشده بود و تنها چند بنر جهت نشان دادن محل برگزاری همایش به چشم می‌خورد که کاش آنها هم نبود: «بطرف برگزاری محل همایش»!!! از جمله‌بندی سراسر غلط‌اش که بگذریم، باید پرسید کدام همایش؟ همین چند کلمه وضعیت برگزاری را نشان می‌دهد، متن بنری که حتی یکبار خوانده نشده، فلش خلاف جهت و اندازه و بقیه موارد پیش‌کش.
وقتی مهمانی خارج از شهرستان برای همایش گردشگری دعوت می‌کنیم، اولین شرط آن است که علاوه بر قابلیت‌های گردشگری، شرایط اقامت یک گردشگر را نیز به او نشان دهیم، که باز هم متاسفانه در این خصوص هیچ تدبیری اندیشیده نشده بود.
در ابتدای امر همایش دو روزه عنوان شد، همایش دو روزه هم قواعد و برنامه‌های خود را دارد، در برگه‌ای که برنامه‌های همایش در آن سیاهه شده بود، روز دوم تنها یک بازدید بود که آن هم برگزار نشد؛ یعنی باز هم بی‌برنامگی روی بی‌برنامگی.
شیوه تقدیر از هیئت اجرایی، داوران و مهمان ویژه هم آنچنان اسف‌بار بود که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است.
شاید تنها نکته مثبتی که در سیر برگزاری همایش بتوان به آن اشاره کرد سالن منظم و پذیرایی به نسبت در خور آن بود که توسط دانشگاه آزاد اسلامی نهاوند تدارک دیده شده بود.

 

اپیزود چهارم: مقالات
مهم‌ترین هدف از برگزاری همایش‌های علمی مقالات آن همایش است، کتابی که تحت عنوان مجموعه مقالات همایش به چاپ رسیده، می‌تواند راهنمایی نسبی برای برخی موارد گردشگری باشد.
اما در همین مورد هم نواقص مشهود، حتی اصل کار را زیر سئوال می‌برد. چاپ مقالات اعضای هیئت اجرایی و داوران و حتی قرار گرفتن در لیست مقالات برگزیده، بدعت جدیدی در همایش‌های علمی است که باید امید داشت در همین‌جا خشک شود وگرنه همایش علمی می‌شود مصداق همان ضرب‌المثلی که خود گویی و خود خندی...
برخی مقالات هم که گویی به زور خواسته بودند خود را به همایش گردشگری نهاوند بچسبانند، بیش از ۹۰ درصد حجم مقاله توضیح واضحات است و تنها در ۱۰ درصد پایانی اشاره‌ای آن هم گذرا به نهاوند شده بود. در بیشتر محورهای همایش نیز که هیچ مقاله‌ای وجود نداشت. مقالات بی ارتباط به موضوع همایش و مربوط به شهرهای ملایر و اراک نه تنها برای چاپ انتخاب شده که به عنوان مقالات برگزیده ارائه شدند که اعتراض بسیاری را در پی داشت.

 

اپیزود آخر: پایان‌بندی
هر چه بود همایش ملی و تخصصی گردشگری نهاوند که قرار بود فرصتی بوده و حتی مسیر توسعه را تسهیل و هموار کند، به گونه‌ای برگزار شد که هیچ تحفه‌ای از آن حاصل نشد به جز سابقه‌ای در گزارش عملکرد، تا آنجا که امام جمعه نهاوند نیز در شورای اداری شهرستان در حضور استاندار همدان لب به اعتراض گشود: «کاش به جای صرف هزینه برای این همایش، ظرفیت مناطق گردشگری و جاذبه‌های شهرستان به همگان معرفی می‌شد.»
تنها چیزی که می‌توان خروجی همایش دانست، مجموعه مقالات آن است که می‌شد آنرا در قالب یک مجله علمی-پژوهشی با هزینه‌ای به مراتب کمتر، علمی‌تر و فراگیرتر منتشر نمود.
در اینجا لازم می‌نماید فرماندار نهاوند، دستگاه‌های نظارتی و نماینده شهرستان نهاوند در مجلس شورای اسلامی به عنوان رئیس همایش از برگزارکننندگان بخواهد گزارش دقیقی از روند برگزاری و هزینه‌کرد بودجه ۵۰۰ میلیون ریالی همایش ارائه کرده و جهت تنویر افکار عمومی منتشر نمایند و با پیگیری دلایل ضعف این برنامه، اجازه ندهند فرصت‌های توسعه و پیشرفت نهاوند باردیگر سوخته و به تهدید بدل شوند.
آنچه در این یادداشت ذکر شد، کتمان زحمات زیادی که  در برگزاری همایش کشیده شده نیست، که جای تشکر فراوان دارد، بلکه انتقادی است بر نقاط ضعفی که آنقدر زیاد بود، همه زحمات کشیده شده را کم‌رنگ ساخت. مخلص شما/ سردبیر

 

یادداشت عقیق پریم در پایگاه خبری-تحلیلی عقیق زرین