غربت ایرانیت در میان ما

  • ۱۰۲۲

 

«فاجعه در نظر من این نیست که چرا در ایران هگل و کانت را نمی‌فهمند، به جهنم که نمی‌فهمند؛ فاجعه این است که عمق فرهنگ خودمان مخفی است».
این جملاتی است که دکتر کریم مجتهدی، استاد فلسفه، در مصاحبه با مجله «کتاب ماه فلسفه» گفته؛ به نظر می‌آید باید اضافه کرد: مشکل اساسی از آنجا ناشی می‌شود که ما به سطحی‌اندیشی که در نگاه‌های هر روزه مبتلا هستیم، راضی شده‌ایم.
تنها راه بیرون رفتن از این وضعیت بیدار کردن عقل و استفاده از عقلانیت در رفتار و زندگی است و این مهم تنها از فلسفه عقلانی ساخته است.
بررسی چگونگی راهبرد عقل می‌تواند ما را از این وضعیت خارج کند. وقتی بتوانیم از سطحی بودن اندیشه عبور کنیم، مرحله‌ی بعد یافتن عمق فرهنگ و راه ورود به جهان اندیشنده است، پس از این پدیده‌ انسان متفکر بروز می‌کند، پدیده‌ای که نیاز شدید امروز ماست.
مشکل ما با تفکر عقلانی برمی‌گردد به مشکلی که با شناخت آن داریم، بد نیست در این میان نیم‌نگاهی به نظر رنه دکارت داشته باشیم، وی در ابتدای کتاب گفتار در روش چنین بیان می‌کند: «حتی زیاده‌خواه‌ترین افراد هم معمولاً به سهمی بیشتر از آنکه [از درک درست یا عقل] دارند، تمایلی نشان نمی‌دهند».
ما احساس می‌کنیم چنان از عقل، درک درست و شیوه‌ی استدلال صحیح برخورداریم که نه برای بیشتر داشتن آن تلاش می‌کنیم و نه حتی نیاز آنرا احساس می‌کنیم.
همین برخورد را هم با فلسفه داشته‌ایم؛ «نزدیک به یک و نیم قرن است که در ایران، از فلسفه‌های عصر جدید غرب صحبت به میان آمده، ولی در این مدت -با اینکه البته برای فلسفه زمان زیادی نبوده- یک صدم از آنچه می‌بایستی انجام بگیرد، انجام نگرفته است». [مجتهدی، کریم- آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب (مجموعه پژوهشی)- چاپ دوم ١٣٨٤- صفحه ١] ترجمه‌ی کتاب گفتار در روش به فارسی که با نام حکمت ناصریه منتشر شد، به عنوان اولین آشنایی رسمی و مکتوب ایرانیان با فلسفه جدید غرب، بیش از ١٥٠ سال پیش ترجمه شده و بی‌شک اگر درست خوانده و فهمیده می‌شد، عقلانیت در بین ما تا این اندازه غریب نبود.
به جرات می‌توان گفت که ما هرگز در پی آن نبوده‌ایم که خود به تحقیق در حقیقت موضوعات بپردازیم، بلکه بیشتر به تقلید کورکورانه پرداخته و بدون آنکه چیزی بر معرفت ما افزوده شود، تنها به قرقره آنچه از دیگران حفظ کرده‌ایم، مشغولیم.
برای آنهایی که معتقدند باید از شخصیت‌های ایرانی مثال آورد نیز می‌توان به این جمله‌ی ملاصدرا در مقدمه کتاب اسفار اربعه اشاره کرد: «مرد جوینده‌ی حقیقت و عاقل آن کسی است که شخصاً در صدد تفتیش و تحقیق برآید تا حقیقت برایش آشکار گردیده و به مرتبه وضوح رسیده و هیچگونه شبهه‌ای در دلش باقی نماند».
با این همه دلیل ما چه کردیم؟
به جای آنکه درگیر عقلانیت و اندیشه شویم، به کلمه‌سازی‌های عجیب و غریب پرداختیم و به جای شروع به حرکت عقلانی در مسیر شناخت کتاب عظیم عالم به جمع‌آوری و آرشیو حجم عظیمی از اطلاعات منجمد که خودمان هم نمی‌دانیم به چه دردمان می‌خورد، پرداختیم.
حاصل این می‌شود که هست؛ ما به عنوان جامعه‌ای که آغازگر نیک‌اندیشی بوده‌ است، نه تنها با فلسفه بیگانه شده‌ایم، بلکه حتی فرهنگ خودمان را هم کم‌کم فراموش کرده‌ایم.
آنچه امروز از فرهنگ و تاریخ ایران می‌دانیم، بیشتر از آنکه بر تحقیق و پژوهش استوار باشد، ناشی از شنیده‌هاست، شنیده‌هایی که گاه تنها داستان‌سازی‌هایی بی اساس است و گاه حاصل تحریف عادمانه تاریخ.
تازه اگر هم تصمیم بگیریم سیری در تاریخ و فرهنگ خودمان داشته باشیم، بیشتر منابع یا غربی است و یا رونویسی شده از منابع غربی؛ نقش ما در تبیین فرهنگ، فلسفه و تاریخ خودمان چنان کمرنگ است که برخی جرات می‌کنند بگویند: شناخت ایران را مدیون فعالیت مستشرقین غربی هستیم.
نمی‌توان همه کارهای ایران‌شناسان غربی را یکسره باطل دانست، اما شواهد نشان می‌دهد نمی‌توان به همه آنها نیز چشم بسته اطمینان کرد.
به نظر می‌رسد لازم است، یک بار دیگر تمام آنچه از خودمان می‌دانیم را مرور کرده و با نگاهی اندیشنده، همه آنها را به محضر نقد تسلیم کنیم، نقدی منصفانه و با پایه‌های علمی.
شاید این اولین قدم ما برای پیشرفت باشد.

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی