شماره اول ویژه‌نامه زاگرس‌شناسی منتشر شد

  • ۱۲۵۹

شماره اول ویژه‌نامه زاگرس‌شناسی کاری مشترک از بنیاد ایران‌شناسی دفتر منطقه‌ای زاگرس و گروه رسانه‌ای عقیق با همکاری موسسه فرهنگی غیردولتی کشورشناسی ایران منتشر شد.

این ویژه‌نامه در دو فصل «ایران‌شناسی و زاگرس‌شناسی» و «نهاوندشناسی» به تحلیل برخی موضوعات در حوزه تمدنی-فرهنگی زاگرس پرداخته است.

در این شماره می‌خوانیم:

اخبار دفتر منطقه‌ای زاگرس

چرا زاگرس‌شناسی/ یادداشت سردبیر

زاگرس منشاء و خاستگاه انسان/ سخنان رئیس بنیاد ایران‌شناسی در همایش بین‌المللی زاگرس‌شناسی

زاگرس محمل انتقال فرهنگ ایرانی/ معاون پژوهشی بنیاد ایران‌شناسی

استفاده از ظرفیت ایران‌شناسی در مسیر توسعه/ استاندار همدان

نهاوند نگین رشته‌کوه زاگرس/ فرماندار نهاوند

از ایران‌شناسی تا زاگرس‌شناسی/ رئیس بنیاد ایران‌شناسی دفتر منطقه‌ای زاگرس

شرق‌شناسی مقدمه کشورشناسی/ مدیرعامل موسسه فرهنگی غیردولتی کشورشناسی ایران

زاگرس مهد ظهور و توسعه مفرغ

مقاومت اتابکان لر کوچک در برابر تمرکزگرایی خلفاء و پادشاهان/ مدیر دفتر انجمن جامعه‌شناسی ایران در شهرستان دورد

نهاوند در دل زاگرس/ مدیرمسئول عقیق غرب

گردشگری شهری موتور محرک نهاوند/ پژوهشگر بنیاد ایران‌شناسی دفتر منطقه‌ای زاگرس

سفرنامه عراق عجم/ ناصرالدین شاه قاجار

نهاوند در نزهه المشتاق

جنید از نهاوند تا بغداد

قدم به قدم با مهدی طالب/ پدر علم ترویج کشاورزی ایران

رشته‌کوه گرو قلب زاگرس/ مدرس دانشگاه

بازتاب زبان‌های باستانی در گویشی امروزی

ضرب‌المثل‌های نهاوندی

 

جخت دانلود به صفحه ویژه‌نامه زاگرس‌شناسی مراجعه کرده و یا اینجا کلیک کنید.

ایران ایستاده تا راه را گم نکنیم

  • ۱۱۸۱

پیش‌نویس: به مناسبت روز ایران‌شناسی و ایران‌گردی، یادداشتی در صفحه ۸ روزنامه آرمان ملی نوشتم.

 

سی ام اردیبهشت در گاهنامه ایرانی، به‌عنوان روز «ایران‌شناسی و ایران‌گردی» نام‌گذاری شده است، روزی برای شناخت بهتر و بیشتر ایران عزیز، این دردانه زمین که به‌گواه بیشتر شرق‌شناسان و جهان‌گردان، یکی از زیباترین و پرمعناترین کشورهای دنیاست. براساس ضوابط سازمان جهانی یونسکو، ایران جزء ده کشور برجسته باستانی، تاریخی و فرهنگی جهان بوده و از نظر جاذبه‌های طبیعی نیز رتبه پنجم جهان را در اختیار دارد.

امسال در حالی روز ایران‌شناسی و ایران‌گردی را گرامی‌ می‌داریم که شیوع بیماری کرونا در کشور، امکان بهره بردن از زیبایی‌های ایران عزیز را از ما سلب کرده است؛ اما به‌جاست که در این روز بیشتر به شناخت این سرزمین دیرپا و پر مفهوم همت گماریم.

در زبان باستانی «ایره» به معنای آزادگی و «ان» پسوند مکان است، در نتیجه ایران یعنی سرزمین آزادگان. ایران سرزمینی کهن است که تاریخ مردمانی که در آن زیسته‌اند نشان می‌دهد به‌راستی سرزمین آزادگان بوده، هست و خواهد بود. زمانی که آموزه‌های نورانی اسلام با سابقه تمدن دیرپای این سرزمین در هم آمیخت، فرهنگ و تمدنی ایرانی- اسلامی را رقم زده که در جهان به زیبایی می‌درخشد.

وقتی از ایران‌شناسی حرف می‌زنیم، زیبایی‌های سرزمین‌مان به یادمان می‌آید؛ از البرز و زاگرس سرافراز تا دریای کاسپین و خلیج پارس؛ از دلیری مردان و نجابت زنان تا رشادت شهیدان و غیرت رزمندگان؛ که لازم است آنها بشناسیم و به دیگران نیز بشناسانیم، تا راه را گم نکنیم.

ایران‌شناسی کاری مبتنی بر تعصبات جغرافیایی نیست، بلکه نگاهی است بر حقیقتی که در جهانِ گذشته وجود داشته و در آن کارهایی شده و ارزش‌هایی را به عرصه تاریخ آورده و مردان و زنان بزرگی را پرورش داده و در نتیجه راهی را برای یک زندگی و زیست انسانی، مبتنی بر آگاهی، علم و اخلاق ایجاد کرده است.

بخش زیادی از دانسته‌های ما از ایران، برمی‌گردد به تلاش شرق‌شناسان و ایران‌شناسان غربی، گرچه نمی‌توان تمام زحمات آنها را یکسره نادیده گرفت، اما در بسیاری از آنها نیز باید با دیده تشکیک نگریست. به‌نظر حضرت آیت الله سید محمد خامنه‌ای، ریاست بنیاد ایران‌شناسی «غربی‌ها عامدانه و به غرض، ایران را یک منطقه مبهم و تاریک به لحاظ تاریخی جلوه داده‌اند. آنها کشفیانی از هندوستان، مصر و حتی از بین‌النهرین را مرتب مطرح و بزرگنمایی می‌کنند، اما به ایران که می‌رسند، سرپوش می‌گذارند؛ چرا که نیاکانشان به آنها گفته‌اند این ملت،‌ ملت بزرگی‌ست؛ اگر موقعیت خودش را بشناسد بر دنیای فکر و علم و عقل مسلط خواهد شد و برای شما جایی باقی نمی‌گذارند».

هویت ملی، یکی از مهم‌ترین ابزارها برای مقابله با سلطه تمامیت خواه قدرت‌های برتری طلب محسوب می‌شود، به خصوص زمانی که این هویت بر تاریخی چند‌هزار‌ساله و تمدنی دیرینه استوار باشد که درون خود مردمی خداباور، خردپیشه، اندیشه‌ورز، آگاه و پیشرو را به نمایش خواهد گذاشت.

شناخت این چنین هویتی و ارج نهادن به آن بی‌شک سدی محکم در برابر تهاجم فرهنگی خواهد بود. پژوهش در مورد ابعاد مختلف ایران و تولید منابع دست اول علمی، چندین دهه است که به دغدغه‌ مسئولین و نهادهای دانشگاهی و فرهنگی تبدیل و اقداماتی نیز در این خصوص انجام شده، اما با وجود تاثیرات غیرقابل انکار، از همبستگی و همگرایی لازم برای شناساندن فرهنگ اصیل ملی و مذهبی ما در مقابل هجمه فرهنگی غرب برخوردار نبود، بنیاد ایران‌شناسی به‌عنوان موسسه علمی و پژوهشی با شخصیت مستقل و وابسته به نهاد ریاست جمهوری، وظیفه گسترش و سامان‌مند ساختن این پژوهش‌ها را بر عهده گرفته و با تشکیل شعب در استان‌ها و مناطق مختلف، بر شناختن و شناساندن دقیق جلوه‌های گوناگون فرهنگ و تمدن ایرانی در معنای وسیع کلمه اهتمام دارد.

یافتن منابع و مستندات دقیق از خاستگاه و منشا آغاز حیات انسان در رشته کوه‌های زاگرس که در همایش بین‌المللی زاگرس‌شناسی مورد اتفاق نظر اساتید و پژوهشگران ایرانی و خارجی قرار گرفت، تنها یکی از اقدامات ارزنده‌ای است که تاکنون از سوی بنیاد ایران‌شناسی انجام شده است، اما هنوز ناشناخته‌های بسیاری از این سرزمین نیاکانی باقی مانده است که شناسایی دقیق آن همت بیشتری را می‌طلبد.

 

جهت مشاهده صفحه روزنامه اینجا کلیک کنید.

جهت خواندن متن یادداشت در سایت روزنامه اینجا کلیک کنید

غربت ایرانیت در میان ما

  • ۱۱۹۳

 

«فاجعه در نظر من این نیست که چرا در ایران هگل و کانت را نمی‌فهمند، به جهنم که نمی‌فهمند؛ فاجعه این است که عمق فرهنگ خودمان مخفی است».
این جملاتی است که دکتر کریم مجتهدی، استاد فلسفه، در مصاحبه با مجله «کتاب ماه فلسفه» گفته؛ به نظر می‌آید باید اضافه کرد: مشکل اساسی از آنجا ناشی می‌شود که ما به سطحی‌اندیشی که در نگاه‌های هر روزه مبتلا هستیم، راضی شده‌ایم.
تنها راه بیرون رفتن از این وضعیت بیدار کردن عقل و استفاده از عقلانیت در رفتار و زندگی است و این مهم تنها از فلسفه عقلانی ساخته است.
بررسی چگونگی راهبرد عقل می‌تواند ما را از این وضعیت خارج کند. وقتی بتوانیم از سطحی بودن اندیشه عبور کنیم، مرحله‌ی بعد یافتن عمق فرهنگ و راه ورود به جهان اندیشنده است، پس از این پدیده‌ انسان متفکر بروز می‌کند، پدیده‌ای که نیاز شدید امروز ماست.
مشکل ما با تفکر عقلانی برمی‌گردد به مشکلی که با شناخت آن داریم، بد نیست در این میان نیم‌نگاهی به نظر رنه دکارت داشته باشیم، وی در ابتدای کتاب گفتار در روش چنین بیان می‌کند: «حتی زیاده‌خواه‌ترین افراد هم معمولاً به سهمی بیشتر از آنکه [از درک درست یا عقل] دارند، تمایلی نشان نمی‌دهند».
ما احساس می‌کنیم چنان از عقل، درک درست و شیوه‌ی استدلال صحیح برخورداریم که نه برای بیشتر داشتن آن تلاش می‌کنیم و نه حتی نیاز آنرا احساس می‌کنیم.
همین برخورد را هم با فلسفه داشته‌ایم؛ «نزدیک به یک و نیم قرن است که در ایران، از فلسفه‌های عصر جدید غرب صحبت به میان آمده، ولی در این مدت -با اینکه البته برای فلسفه زمان زیادی نبوده- یک صدم از آنچه می‌بایستی انجام بگیرد، انجام نگرفته است». [مجتهدی، کریم- آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب (مجموعه پژوهشی)- چاپ دوم ١٣٨٤- صفحه ١] ترجمه‌ی کتاب گفتار در روش به فارسی که با نام حکمت ناصریه منتشر شد، به عنوان اولین آشنایی رسمی و مکتوب ایرانیان با فلسفه جدید غرب، بیش از ١٥٠ سال پیش ترجمه شده و بی‌شک اگر درست خوانده و فهمیده می‌شد، عقلانیت در بین ما تا این اندازه غریب نبود.
به جرات می‌توان گفت که ما هرگز در پی آن نبوده‌ایم که خود به تحقیق در حقیقت موضوعات بپردازیم، بلکه بیشتر به تقلید کورکورانه پرداخته و بدون آنکه چیزی بر معرفت ما افزوده شود، تنها به قرقره آنچه از دیگران حفظ کرده‌ایم، مشغولیم.
برای آنهایی که معتقدند باید از شخصیت‌های ایرانی مثال آورد نیز می‌توان به این جمله‌ی ملاصدرا در مقدمه کتاب اسفار اربعه اشاره کرد: «مرد جوینده‌ی حقیقت و عاقل آن کسی است که شخصاً در صدد تفتیش و تحقیق برآید تا حقیقت برایش آشکار گردیده و به مرتبه وضوح رسیده و هیچگونه شبهه‌ای در دلش باقی نماند».
با این همه دلیل ما چه کردیم؟
به جای آنکه درگیر عقلانیت و اندیشه شویم، به کلمه‌سازی‌های عجیب و غریب پرداختیم و به جای شروع به حرکت عقلانی در مسیر شناخت کتاب عظیم عالم به جمع‌آوری و آرشیو حجم عظیمی از اطلاعات منجمد که خودمان هم نمی‌دانیم به چه دردمان می‌خورد، پرداختیم.
حاصل این می‌شود که هست؛ ما به عنوان جامعه‌ای که آغازگر نیک‌اندیشی بوده‌ است، نه تنها با فلسفه بیگانه شده‌ایم، بلکه حتی فرهنگ خودمان را هم کم‌کم فراموش کرده‌ایم.
آنچه امروز از فرهنگ و تاریخ ایران می‌دانیم، بیشتر از آنکه بر تحقیق و پژوهش استوار باشد، ناشی از شنیده‌هاست، شنیده‌هایی که گاه تنها داستان‌سازی‌هایی بی اساس است و گاه حاصل تحریف عادمانه تاریخ.
تازه اگر هم تصمیم بگیریم سیری در تاریخ و فرهنگ خودمان داشته باشیم، بیشتر منابع یا غربی است و یا رونویسی شده از منابع غربی؛ نقش ما در تبیین فرهنگ، فلسفه و تاریخ خودمان چنان کمرنگ است که برخی جرات می‌کنند بگویند: شناخت ایران را مدیون فعالیت مستشرقین غربی هستیم.
نمی‌توان همه کارهای ایران‌شناسان غربی را یکسره باطل دانست، اما شواهد نشان می‌دهد نمی‌توان به همه آنها نیز چشم بسته اطمینان کرد.
به نظر می‌رسد لازم است، یک بار دیگر تمام آنچه از خودمان می‌دانیم را مرور کرده و با نگاهی اندیشنده، همه آنها را به محضر نقد تسلیم کنیم، نقدی منصفانه و با پایه‌های علمی.
شاید این اولین قدم ما برای پیشرفت باشد.

نوشتن تمایز انسان از حیوان

  • ۱۱۹۷

خیلى‌ها بر این عقیده‌اند که پیشرفت‌هاى انسان امروز به واسطه‌ى زبان به وجود آمد، اما با نگاهى به تاریخ علم بشر، به راحتى مى‌توان فهمید که پایه‌هاى پیشرفت این تمدن بزرگ از زمانى شکل گرفت که خط و نوشتن آغاز شد.
به نظر مى‌رسد بهتر است انسان را به جاى حیوان ناطق، حیوان نویسنده نام‌ گذارى کنیم، زیرا علم فهمیده که برخى از حیوانات نیز براى خود زبان خاصى دارند و با هم صحبت مى‌کنند؛ اما به جرات مى‌توان گفت که انسان تنها موجودى است که تاکنون شناخته شده و قدرت نوشتن دارد.
اما متاسفانه چیزى که امروز در جامعه‌ى ما به سرعت در حال افزایش است، جاى گزینى گفتار به جاى نوشتار است و این یعنى بازگشت به چیزى نزدیک به 2500 سال پیش، یعنى زمان سوفسطائیان. مسئله‌اى که در یونان باستان با افلاطون پایان یافته بود، در جامعه‌ى ما تازه در حال شکل گرفتن است.
مشکل تنها به اینجا ختم نمى‌شود، مشکلى که در جامعه‌ى ما در حال گسترش است به مراتب خطرناک‌تر مى‌نماید، افرادى که فعالان جامعه هستند، به جاى مکتوب کردن نقد و نظرات خود، رو به سوى نقد شفاهى آورده‌اند. دلیل این انتخاب هم بسیار ساده است، این گروه براى آنکه خود را از نقد دیگران مصون بدارند، از نوشتن تن مى‌زنند و این بحران خطرناکى را براى آینده رقم خواهد زد.
دکتر عبدالرحمن فرامرزى [موسس روزنامه کیهان] روزهاى یکشنبه در صفحه 3 روزنامه به بررسى و تحلیل شرایط روز مى‌پرداخته و روزهاى سه‌شنبه هم در رادیو مسائل روز کشور و جهان را تحلیل مى‌کرده است.
مطالبى که در رادیو عنوان مى‌شد به مراتب تندتر و انتقادى‌تر از مقاله‌هایى بود که در روزنامه مى‌نوشت.
استاد محمد دهقانی آرانی که آن روزگار خبرنگار کیهان بوده، تعریف مى‌کرد روزى از دکتر فرامرزی پرسیدم: چرا مطالبى که در رادیو مى‌گویید را در روزنامه نمى‌نویسید تا تعداد خوانندگان بیشتر شود.
وى نگاهى به من انداخت و گفت: رادیو حرف است و حرف هم باد هوا. اما چیزى که مى‌نویسى سند مى‌شود و تا ابد قابل استناد است.
امروز که نزدیک به 5 دهه از آن روزگار مى‌گذرد گویى باز هم اوضاع و دید روشنفکرمآبانه ما زیاد فرقى نکرده و همه براى آنکه چیزى براى انتقاد کردن به دست دیگران ندهند، نمى‌نویسند و تنها به حرف زدن بسنده مى‌کنند. باید به این دوستان گفت که عزیز من حرف باد هواست.
وقتى بیشتر افراد فعال جامعه از نقدپذیرى فرار کنند و حتى از ارائه‌ى کارهاى مکتوب به دلیل آنکه ممکن است مورد نقد قرار بگیرد، سر باز زنند، دیگر چیزى به نام تولیدات فرهنگى، هنرى، فلسفى و علمى باقى نخواهد ماند. انسانى که با نوشتن توانست علم را گسترش دهد، دیگر راهى براى آن  ندارد و در نتیجه دیگر نمى‌توان به ادامه‌ى این پیشرفت  امید داشت.
این عادت گریز از نقد شدن هم برمى‌گردد به همان خصوصیات سوفسطایى که هنوز در ذهن جهان سومى ما باقى مانده و انگار نمى‌خواهیم، هم فکرى براى آن داشته باشیم.
این در حالی است امانوئل کانت، فیلسوف قرن هجدهم میلادی در کتاب نقد عقل محض چنین می‌گوید: 
زمانه‌ى ما دوران نقد است و هر چه هست باید در مقابل آن تسلیم شوند. دین و قانون با استفاده از تقدس و ابهتى که براى خود قائل مى‌شوند مى‌خواهند خود را از نقد معاف کنند؛ اما پس از آن شکى علیه آنها به وجود مى‌آید؛ [که سبب مى‌شود] احترام دوستانه‌اى را که عقل به چیزهایى مى‌گذارد که در مقابل بررسى آزاد و آشکار سالم مانده‌اند، از دست خواهند داد.
اگر بخواهیم چیزى به نام پیشرفت را در هر عرصه‌اى که در آن فعالیت مى‌کنیم داشته باشیم، چاره اى نداریم جز اینکه به نوشتن و پذیرش نقد شدن برگردیم. 

نشریک چیست

  • ۱۱۸۱

در جامعه‌ی امروز ما چیزی به نام فقدان مخاطب کمر انتشار نشریات را شکسته، با این اوصاف انتشار یک نشریه حتی با تکیه بر آگهی تبلیغاتی، فروش و رانت‌های خاص کار چندان عاقلانه‌ای به نظر نمی‌رسد، جالب‌تر اینکه این مشکل را با یک جمله توجیه می‌کنیم: «مردم ما اهل مطالعه نیستند!»
در رد این ادعا کافی است که آمار صفحات مجازی فارسی و میزان بازدید از آنها را نشان داد، پس باید قبول کرد که ایراد کار جایی دیگر است. نشریات و در حقیقت رسانه‌های ما در کل، تنها منتقل کننده‌ی پاره‌ای از «آگاهی‌های منجمد» هستند و این یعنی مخاطب به هر دلیلی نیازی به خواندن آنها ندارد و طبیعی است که مخاطب تشنه‌ی دانستن رو به سوی فضای مجازی آورد.
قرن 21 به دو عنوان مشهور شده است: «انفجار اطلاعات» و «ساندویچی شدن»؛ حالا اگر بخواهیم این دو را با پدیده‌‌ی جدید دیگری در پست مدرنیسم با نام «مرکزگریزی» ترکیب کنیم، حاصل کار چیزی می‌شود به نام «خرده‌رسانه» یا در اصطلاح انگلیسی آن [Subjournal].
در یک تعریف ساده می‌توان خرده‌رسانه‌ها را، رسانه‌ای ساندویچی، پر مطلب، مرکز گریز و غیررسمی دانست، با مطالب کوتاه و متعدد.
خرده‌رسانه‌ها، ابزاری جدید در خدمت اطلاع‌رسانی هستند، اما در این رسانه‌های تازه، که بیشتر به صورت صفحات مجازی، وجود دارند، کمبودی احساس می‌‌شود؛ که سبب شده مخاطبان، آنها را بیشتر بنگاه خبررسانی بدانند تا یک رسانه‌ی تمام عیار؛ این کمبود اساسی هم چیزی نیست جز «گرافیک رسانه‌های مکتوب».
صفحات مجازی به عنوان یک خرده‌رسانه مشغول انجام وظیفه‌ی خود هستند، اما باید در نظر داشت که آنها بیشتر جنبه‌ی شخصی داشته و به دلیل عدم رعایت قواعد رسانه‌ای و گرافیک، چندان مورد توجه قرار نخواهند گرفت. از این رو به وجود آمدن پدیده‌ای به نام نشریک [Nashriyak] ضروری به نظر می‌رسد.
در تعریف نشریک می‌توان گفت: یک یا چند صفحه محدود که شبیه یک نشریه مکتوب طراحی شده، قابل فروش نبوده، در دکه‌های مطبوعاتی عرضه نشده و در فضای مجازی منتشر می‌شود، در نتیجه برای انتشار به چیزی به نام مجوز نیاز ندارد. این نشریک‌ها معمولا توسط افراد معدودی تهیه شده و به طور معمول از قاعده‌ی خاصی نیز پیروی نمی‌کنند و به علت داشتن فضایی غیر رسمی به بسیاری از مشکلات دست و پا گیر رسانه‌های رسمی نیز گرفتار نیستند.
با توجه به تازگی، کل مقوله‌ی خرده‌رسانه در حال پروسه‌ی آزمون و خطاست تا بتواند مسیر درست را بیابد؛ اما در این میان نشریک در مرحله‌ای عقب‌تر، شاید هنوز درگیر یک سئوال وجودی باشد که: نشریک چه ضرورتی دارد؟

در آن روزگار مردمی بودند که...

  • ۹۱۳

گذر زمان چیز عجیبی است، گاهی به چشم بر هم زدنی، روز می‌گذرد و گاه یک روز به اندازه یک سال به درازا کشیده می‌شود و گاه سالی به اندازه یک قرن طاقت آدمی را طاق می‌کند؛ سال 98 به تنهایی یک قرن بود و بعضی روزهایش به یک‌سال می‌مانست. سالی که در پس خود آخرین سال قرن را دارد. قرنی که گویی با بیماری همه‌گیر عجین شده است. ابتدای قرن حاضر، همچون این روزها جهان درگیر همه‌گیری بیماری ویروسی بود به نام آنفولانزای اسپانیایی و انتهای آن درگیر آنفولانزای چینی. جالب‌تر آنکه این دو بیماری از همه نظر به شبیه هستند. آنفولانزای اسپانیایی نیز در سال‌های پایانی قرن گذشته شروع شد و با ادامه یافتن در قرن جدید حدود 50 میلیون قربانی و 500 میلیون مبتلا باقی می‌گذارد، با حساب جمعیت آن روزهای جهان، یک سوم مردم جهان را مبتلا کرده و قطعا بیشتر آنها را رنج داده است و حالا هم تخمین زده می‌شود که طی یک‌سال آینده 30 تا 70 درصد مردم دنیا به کرونا مبتلا شوند.
آنفولانزای اسپانیایی هم در ایران یک‌باره با وزش باد در تهران شروع شد، به گونه‌ای که آنرا «ناخوشی باد» لقب دادند. قهرمان میرزا سالور عین السلطنه حاکم نهاوند، زنجان و فارس در خاطراتش چنین روایت می‌کند: «باد و طوفانی به شهر طهران رسید که بعد از آن روز بدون اغراق از صد نفر انسان ساکن طهران، نود نفر مبتلا به تب و ناخوشی شده و چنان شده است که بازارها دکاکین بسته شد. عموم مدارس تعطیل کردند. در تمام ادارات بیش از یک ثلث حاضر نمی‌شوند. در هر خانه‌ روی هم روی هم مریض ریخته است که کسی نیست پرستاری مرضا را بنماید. هیچ‌کس همچو واقعه به یاد نداشت و این مرض با سینه درد است، سه شب یا دو شب با سردرد و سرگیجه... از قزوین هم به من نوشته بودند که شب همه مردم سلامت بودند صبح دو ثلث مردم ناخوش شدند که دکاکین و ادارات بسته شد». نام این بیماری را آن روزگار مِشمِشه گذاشته بودند. در نهاوند به دستور حاکم  شهر، دروازه‌ها را بسته و  با حمایت مرجعیت شهر که به احتمال زیاد میرزا آقا حجت نهاوندی بوده، شهر را تعطیل می‌کنند. این تعطیلی گرچه مردم شهر را به مضیغه انداخته و امرار معاش گروهی را مختل می‌کند، اما گویی مرض کنترل شده و در شهر کمتر از 10 درصد به این مرض مبتلا می‌شوند. اما آمار دقیقی در خصوص مبتلایان و متوفیان در شهر و روستا وجود ندارد.
به نظر می‌رسد شعری که مرتضی احمدی آنرا از زبان حاجی‌فیروز نقل می‌کند که: «سالی که گذشت سال بد بود/ سالی بد و بد زبد بدتر بود/ ای سال برنگردی/ بری دیگه برنگردی/ مردا رو اخته کردی!/ زنا رو شلخته کردی/ دکونا رو تخته کردی/ همــرو خسته کردی/ ای سال برنگردی بری دیگه برنگردی» برای همین اتفاقات سروده شده و بین مردم مرسوم شده باشد.
این ویروس جدید هم در ظاهر دست کمی از آن قبلی ندارد، اما نباید از نظر دور داشت که علم امروز بشر با ابتدای این قرن قابل مقایسه نیست، گرچه این موضوع از سختی از دست دادن حتی یک‌نفر چیزی کم نمی‌کند، اما می‌توان امید داشت که این بیماری نیز مهار شده و در گوشه‌ای از اوراق تاریخ بایگانی خواهد شد و چنان چرخ گذر ایام بر آن خواهد گذشت که شاید سال‌ها بعد، وقتی اتفاقی مشابه رخ نمود، کسی بردارد و ما و این بیماری را از میان تاریخ بیرون بکشد و بنویسد: «در آن روزگار مردمی بودند که...» اینکه جمله چگونه ادامه بیابد برمی‌گردد به رفتار امروز ما. یادمان نرود ما امروز، تاریخ آیندگان را زندگی می‌کنیم.
اتفاقات سیاه سال 1398، هر چه بود گذشته، گرچه این سال سیاه آنقدر اتفاقات تلخ داشت که هر چه از آن بگوییم و بشنویم باز هم کم است، اما به تاسی از این شعر حافظ شیراز: «عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو» لازم است به برخی اتفاقات جالب این سال نیز اشاره کنیم. تجلی که در این سال از همدلی مردمی به نمایش گذاشته شد، بی‌نظیر بود. هم در مراسم تشییع سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و هم در مقابله با گسترش ویروس کرونا. مردم بدون وابستگی به هیچ ارگان یا گروه خاصی چنان در عرصه حاضر شده و کمر همت بستند که نمونه آنرا در کمتر نقطه‌ای از دنیا می‌توان مثال زد.
از کنار تعداد معدودی افراد سودجو که در این وانفسا بی‌شرفی پیشه کرده و سود شخصی را به نفع عمومی برتری داده‌اند که بگذریم، حضور مردم در ضدعفونی عمومی شهرها، توزیع بسته‌های بهداشتی، تولید ماسک، همبستگی در حمایت از نیازمندان و راه‌اندازی کمپین‌های مردمی برای در خانه ماندن و آموزش راه‌های پیشگیری از بیماری، بی‌هیچ چشم‌داشتی مثال زدنی است.
این رفتارها نشان داد، ایران همچون نام بلند آوازه‌اش همچنان سرزمین آزادگان است، آزاد مردان و آزاد زنانی که فرهنگ هزاران ساله خود را پاس داشته و نشان دادند میراث‌داران واقعی تمدنی هستند که جهان مدیون آن است و بسیاری کشورها باید به خود ببالند که سال‌هایی را زیر چتر این فرهنگ بزرگ زیسته‌اند.
اما در این میان نیز باز صحنه‌هایی به چشم می‌خورد که از این مردم به دور است، ایراداتی که به نادرست در فرهنگ اجتماعی ما رسوخ کرده و سبب می‌شود، بی‌توجه به محیطی که در آن زندگی‌ می‌کنیم، زباله‌های عفونی خود را در گوشه و کنار کوچه و خیابان رها کنیم، بی‌شک برازنده مردمی با این فرهنگ سترگ نیست و لازم است با کمی دقت بیشتر جلو این رفتارهای ناهنجار نیز گرفته شود.
با کمی تدبر در بحران‌های حادث شده در سال 98 و بررسی رفتار مردمی، می‌توان دریافت جامعه امروز ایران به عنوان یک جامعه متمدن، آگاه، مدرن و آزاده نه تنها نسبت به رویدادهای جاری مطلع و دارای تحلیل است، بلکه آماده واکنش و کنشگری متناسب نیز می‌باشد. چنین سرمایه اجتماعی را نباید نادیده گرفت که اگر با عدم اعتمادسازی چنین سرمایه‌ای از دست برود، شاهد آسیب‌پذیری بیشتر جامعه در برابر بحران‌ها خواهیم بود. مهمترین درسی که این ویروس‌ها به ما آموختند اهمیت گفتن حقیقت به جای مدیریت حقیقت است، حقیقتی که گر چه می‌تواند بسیار تلخ باشد، اما بی‌شک به شیرینی اعتمادسازی و حفظ همبستگی مردمی می‌ارزد.
مردم ما از خلال این بیماری، مفهوم ملت را آموختند، امیدواریم قدر این همبستگی دانسته شود چه از سوی مردم و چه از سوی دولت. شاید این ملت‌سازی بتواند مقدمه‌ای باشد برای طی کردن گذار ایران، گذاری که با در نظر داشتن تفاوت دیدگاه‌ها، روایت‌های متکثر افراد، احترام به یکدیگر و همدلی؛ آینده‌ای انسانی‌تر، عقلانی‌تر و کارآمدتر را رقم زند و با آغاز قرن جدید، ایران در حال گذار به توسعه، تبدیل به کشوری توسعه‌یافته گردد.  این  بی‌شک می‌تواند بهترین آرزو باشد برای سالی که آغازش مبارک باد را از ما دریغ کرده است.

 

یادداشت سردبیر- مجله عقیق غرب- ویژه نوروز

اشاره شماره نوروزی

  • ۹۲۷

انتهای هر سال، ابتدای سالی دیگر است و در تقویم خورشیدی ورود زمین به برج حمل، که با آغاز فصل بهار مصادف است، شروع هر سال به شمار می‌آید و در لحظه تحویل سال، زمین وارد مدار جدیدی می‌شود که با خود زنده شدن دوباره طبیعت را به همراه دارد؛ ما فرزندان ایران به رسمی کهن، این ایام را جشن گرفته و همراه با زمین سرزمین نیاکانی‌مان، رخت نو بر تن و شادی بر لب می‌آوریم.
در طول تاریخ ایرانیان همواره تلاش کرده‌اند نوروز را به عنوان میراث فرهنگی ناملموس خود گرامی بدارند، اما زمان‌هایی نیز بوده که این رسم زیبا با اتفاقاتی تاریخی رنگ و بوی خود را از دست داده، اما هرگز از رونق نیفتاده است. نوروز 1399 که آخرین سال قرن چهارده خورشیدی است، با حضور ویروس منحوس کرونا، چنین حال و هوایی یافته، اما آنچه مسلم است، ایران عزیز از این شرایط نیز با موفقیت عبور کرده و  این رسم زیبا بار دیگر در سال‌‌های آتی پرشورتر از گذشته برگزار خواهد شد.
در این روزها، قصد داشتیم با ویژه‌نامه‌ای نوروزی همراه شادی مردم سرزمین‌مان باشیم، اما شرایط پیش آمده ما را برآن داشت تا به نسخه‌ای الکترونیک بسنده کرده و باقی مطالب را برای روزهایی بگذاریم که حال همه ما خوب باشد و بتوانیم این حال خوب را باور کنیم.
اتفاقات سال 1398 آدم را به یاد این شعر قیصر امین‌پور می‌اندازد:
هر دم دردی، از پی دردی، ای سال!
با این دل ناتوان چه کردی ای سال!
رفتی و گذشتن تو، یک عمر گذشت
صد سال سیاه، برنگردی ای سال!
این مجموعه کاری است از هیئت تحریریه گروه رسانه‌ای عقیق ، که این روزها خبرهای بد، حالشان را گرفته،  اگر مطالب تلخ است و حال و هوای نوروزانه ندارد، تاثیر این روزها است که دل و دماغی برای زیبا نوشتن نمی‌گذارد، باشد که بهار با شکوفه‌های خود شادی را به ارمغان آورد.
با امید روزی که مبارک باد گفتن‌های‌مان خالی از هر مصیبتی باشد.
مخلص شما/ سردبیر

سیاست‌نامه

  • ۸۸۹

ایرانی‌جماعت همیشه مردمی سیاسی بودند و هر جا سر صحبت بین دست کم سه نفر باز می‌شود، نقل صحبت‌شان سیاست است و سیاست‌بازی؛ آنقدر که در تاکسی و بنگاه و قهوه‌خانه تابلوهایی هست با مضمون: «بحث سیاسی ممنوع!!!» حتی جمع‌های خانوادگی هم از این مقوله جان سالم به در نبرده‌اند و گاه طرفداری از این و آن بین اعضای یک خانواده باعث می‌شود مادر که دلش برای بچه‌ها همیشه شور می‌زند، وسط حرف پریده و بگوید: «گور پدر سیاست!!!!»
این سیاست‌زدگی، در موضوعات فرهنگی، اجتماعی، عمرانی و حتی رفاقت‌های ما نیز به چشم می‌خورد، کم نیستند دوستی‌های چندین و چند ساله‌ای که بر اثر اختلافی سیاسی به هم خورده و یا کارهایی که روی سیاسی‌بازی کمیت‌شان لنگ شده است.
شهرستان نهاوند هم که دیگر پایی فراتر از این سو و آن سوی بام دارد. همه چیز این شهر یا سیاسی است یا سیاسی می‌شود؛ بسیاری پروژه‌های ناتمام و رها شده شاهدی بر این مدعاست و شاهد دیگر، فرسوده شدن افرادی که می‌خواهند باری از دوش خسته این شهرستان بردارند و سیاست شده قوز بالای قوزشان.
حال آنکه سیاست، بازی یک نفر و یک گروه نیست و معنای آن رقابت مثبت در جهت توسعه و پیشرفت است، نه سنگ‌اندازی جلو پای باند رقیب. رقابت هم که برای اهالی سیاست، بیشتر شبیه دشمنی است و یادشان می‌رود طرف مقابل همشهری و هم‌میهن است و جوری موضع می‌گیرند انگار قرار است دست اجانب را کوتاه کنند و هیچ در نظر هم نمی‌گیرند که پیشرفت شهر از سوی هر کسی باشد، در نهایت نفع‌شان برای همه است و عقب ماندن نیز دودی خواهد بود در چشم همه.
سیاست اصولی دارد و قواعدی، اینکه هر کس بخواهد بدون دانستن آن وارد گود شود، شبیه کسی است که بدون دانش پزشکی، تیغ جراحی دست بگیرد و بالای سر مریض بدحالی دکتربازی کند یا بدون گواهینامه پشت فرمان اتومبیل بنشیند و جولان دهد. کاش به جای تابلوهای بحث سیاسی ممنوع، تابلو می‌زدند: مطالعه کتب دانش سیاسی الزامی!!!
همین کتب دانش سیاسی را که تورق کنیم چه کار اندیشمندان خارجی باشد و چه داخلی، از افلاطون و منتسکیو گرفته تا توماس هابز و جان لاک و از خواجه نظام الملک گرفته تا دکتر حسین بشیریه، همه و همه بر لزوم همکاری گروه‌های سیاسی و چگونگی همیاری با باند رقیب، جهت پیشرفت هم عقیده‌اند و سیاست را تلاش گروه‌ها برای بهتر شدن وضع موجود می‌دانند و برای هر گروهی که اقدامات بیشتر و بهتری داشته باشد، شانس بیشتری برای کسب قدرت از سوی مردم قائل هستند، جز در نگاه‌هایی که به ناروا به نیکولو ماکیاوللی نسبت داده شده که هدف وسیله را توجیح می‌کند، هیچ کجای دانش سیاسی بحثی از تخریب و سنگ انداختن جلوی پای رقیب به چشم نمی‌خورد.
از همه اینها گذشته ما مسلمان و بچه شیعه‌ایم و قاعده آن است، مشق سیاست را هم نزد امامان بیاموزیم. به عنوان نمونه، آخر کسی نیست بپرسد کجای بیست و پنج سال دوری حضرت امیر (ع) از حکومت و خلافت، با وجود آنکه حقشان نادیده گرفته شده بود، قدمی، یا کلامی یا حرکتی در تخریب گروه مقابل برداشتند؟ در دوران خلافت هم، کجا رفتاری از ایشان سراغ داریم که قصدشان اصلاح و سعادت همه، حتی آنانکه در دشمنی ولی خدا دست به شمشیر بردند، نباشد. چقدر قاسطین و مارقین و ناکثین را نصیحت کردند و موعظه خواندند تا به راه صلاح برگردند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای بسیجی هیئت علمی دانشگاه‌ها در تیرماه 1389 فرمودند: «امروز کشور به اتحاد کلمه خیلی نیازمند است. بنده مخالفم با سخنی و حرکتی و نوشتاری، که حتی اگر با انگیزه درست و با انگیزه صادقانه است، موجب شقاق و شکاف می‌شود؛ بنده موافق نیستم».
با این همه برهان و دلیل، معلوم نیست چرا وقتی نزدیک انتخابات می‌شود، این همه بر طبل چند دستگی می‌کوبیم و جامعه را از مسیر پیشرفت باز می‌داریم. کاش این بار راه دیگری در پیش بگیریم و همه بر توسعه شهرستان هم‌دل شویم.
 مخلص شما/ سردبیر

 

یادداشت سردبیر- مجله عقیق غرب- شماره دو

مد از خودنمایی تا رونق تولید ملی

  • ۱۱۳۰

مُد ‏ اصطلاح فرانسوی است که نوعی هنر طراحی پوشاک است که تحت‌تاثیر اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه در یک دوره زمانی مشخص انجام می‌پذیرد. در زبان انگلیسی آن را Fashion گفته و در تعریفش آمده: شیوه رفتاری که به طور موقت توسط بخش مشخصی از اعضای یک گروه اجتماعی اتخاذ می‌شود، به این دلیل که آن رفتار انتخابی را از نظر اجتماعی برای آن زمان و موقعیت مناسب تشخیص می‌دهند.
امیر جوانی ۲۱ ساله، در مورد لباس‌هایی که پوشیده می‌گوید: «مد است، توی ژورنال با هم ست کرده بودن». از او در مورد معنی نوشته روی لباسش و دلیل انتخابش که می‌پرسم؛ چنین پاسخ می‌دهد: «مد است و همه می‌پوشند. به این چیزها لازم نیست فکر کنیم، مد یعنی همین، امروز آدم باید طبق مد لباس بپوشد و گرنه بی کلاس حساب می‌شود».

مُد ‏ اصطلاح فرانسوی است که نوعی هنر طراحی پوشاک است که تحت‌تاثیر اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه در یک دوره زمانی مشخص انجام می‌پذیرد. در زبان انگلیسی آن را Fashion گفته و در تعریفش آمده: شیوه رفتاری که به طور موقت توسط بخش مشخصی از اعضای یک گروه اجتماعی اتخاذ می‌شود، به این دلیل که آن رفتار انتخابی را از نظر اجتماعی برای آن زمان و موقعیت مناسب تشخیص می‌دهند.

البته مُد در جهان سوم تعریف دیگری دارد: مد نوع لباس یا آرایشی است که به تازگی از سوی بخشی از جامعه به عنوان نوعی ارزش و تعیین‌کننده جایگاه کاذب اجتماعی پذیرفته شده است.«مد» در معنای لغوی سلیقه، اسلوب، روش و شیوه است، اما مثل خیلی موضوعات دیگر معنای اصطلاحی‌اش چیز دیگری است و به روش و طریقه‏ای موقتی اطلاق می‌شود که براساس ذوق و سلیقه افراد یک جامعه و سبک زندگی از جمله شکل لباس پوشیدن، نوع آداب پذیرایی و معاشرت و تزیین و معماری خانه را مشخص می‌کند.

در جامعه ما مد از دو منظر مطرح می‌شود؛ اول آنکه تغییر سلیقه ناگهانی و مکرر همه یا بعضی از افراد به گرایش برای انجام رفتاری خاص یا مصرف کالای به خصوصی یا در پیش گرفتن سبکی خاص در زندگی منجر می‌شود که با تغییر دوباره و ناگهانی سلیقه‌ها باز هم تغییر می‌کند.

از سویی دیگر چیزهایی که عنوان مد را به خود اختصاص می‌دهند، ریشه در فرهنگ جامعه نداشته و به نوعی تحت تاثیر جریان‌های خارجی می‌باشند که اگر در جامعه مبدا به دلایل شرایط آن جامعه می‌تواند بیانگر نوعی ارزش یا هنجاری مرسوم باشد، اما در جامعه ما ضد ارزش و ناهنجاری قلمداد خواهد شد. علاوه بر این به طور معمول مدها، بیشتر بازاری برای تولیدکنندگان خارجی فراهم می‌کنند.
در هر حال مد یک پدیده اجتماعی است که در گوشه و کنار جامعه به طور گسترده مشاهده می‌شود، از نوع لباس و پوشش گرفته تا نحوه آرایش مو و صورت؛ از تزئینات نصب شده روی خودرو گرفته تا دکوراسیون خانه‌ها و مغازه‌ها؛ پدیده مد به خودی خود چیز بدی نیست.در برخورد با مد نگاه‌های متفاوتی وجود دارد، عده‌ای با آن به هر صورت و عنوان مخالفت می‌کنند و عده‌ای تا رگ گردن مدافع آن هستند و گروه دیگری نیز در این میانه کاری به کارش نداشته و سلیقه خود را در انتخاب‌ها ملاک قرار می‌دهند.

در بین عاشقان سینه‌چاک مد که در اصطلاح مدگرا نامیده می‌شوند نیز در برخورد با این پدیده اختلاف نظر وجود دارد. بعضی علت تقلید مد را جلب توجه و جذب دیگران عنوان می‌کنند که در خصوص دلایل رفتار آنها می‌توان به احساس کمبود و نقص در شخصیت یا در اصطلاح عقده روانی اشاره کرد و با این رفتار می‌خواهند خود را نشان دهند. برخی‌ دیگر مدگرایی را نشان پیشرفت و توسعه می‌دانند اما چون نمی‌توانند الگو و روش پیشرفت آنها را کسب کنند، در رفتار ادای آنها را درمی‌آورند.

آنچه مشخص است مد و مدگرایی در نتیجه فضای مصرف‌گرایی بعد از جنگ‌های جهانی به وجود آمده است. «رابرت باکاک» در کتاب «مصرف» می‌نویسد: در پایان قرن بیستم دیگر مصرف فقط یک روند اجتماعی- فرهنگی نبوده و به مرامی تبدیل شده است که می‌توان از خلال تاثیرات آن بر جامعه و خرده‌فرهنگ‌های اجتماعی، به برآمدن دوران جدیدی در تاریخ کشورهای اروپایی پی برد. در این دوران جدید به گفته «پی‌یر بوردیو» مصرف دیگر تنها ارضای یک دسته از نیازهای زیستی، ریشه‌دار نیست، بلکه متضمن نشانه‌ها، نمادها، ایده‌ها و ارزش‌ها است (۱۹۸۹). همچنین به تعبیر «ژان بودریار» مصرف در دوران جدید روندی است که در آن خریدار کالا، از طریق به نمایش گذاشتن کالاهای خریداری شده، به طور فعالی مشغول تلاش برای خلق و حفظ یک حس «هویت» (Identity) است (۱۹۸۸). به عبارتی دیگر افراد دچار مدگرایی، چه کسی بودن خویش را از طریق آنچه که مصرف می‌کنند به دیگران نشان داده و هویتی برای خود تولید یا بهتر است بگوییم «جعل» می‌کنند.

شرایط جدیدی که برای جوانان جامعه به وجود آمده را می‌توان در پرسه‌زنی در خیابان‌های بزرگ، پاساژها و مغازه‌ها به خوبی مشاهده کرد. این شرایط هویت‌های جدیدی ساخته که خود را در قالب مصرف و نمایش این مصرف توسط پوشش، آرایش، مد، اتومبیل، موبایل و... نشان می‌دهد. مشاهده وضعیت جامعه نشان می‌دهد، تعداد کثیری از جوانان از طریق کالاهایی که آنها را به هویتی که دوست دارند نزدیک می‌کند، تلاش دارند به همان کسی تبدیل شوند که مایل‌اند. در چنین شرایطی جوان جامعه بی‌آنکه به دنبال سلیقه خود برود، از سلیقه فرد، افراد یا جامعه‌ای که تلاش دارد خود را به آنها شبیه کند تبعیت می‌کند، آن هم فقط در ظاهر و چیزی که خود آن جامعه قصد دارد نشان دهد و این پوسته تو خالی می‌تواند هویت و شخصیت فرد را نیز دچار اختلال کند. این شیوه بی‌شباهت به رفتار پسربچه‌ای نیست که با کشیدن سبیل برای خود، قصد دارند شبیه مردان به نظر آیند یا دختر خردسالی که با پوشیدن کفش پاشنه‌بلند خود را هم سنگ خانم‌ها قلمداد می‌کند.

در دنیا، مدها سبب تفاوت سبک زندگی افراد و تشخیص گروه‌های مختلف فرهنگی از هم شده و اما در جامعه ما سبک‌های زندگی جدید گویای چندان تمایز فرهنگی نیست. تمایزات میان افراد در خلال مصرف «گم» شده است و این گم‌گشتگی امکان شناخت واقعی را سخت می‌کند.
مد از کجا بوجود می‌آید؟

اینکه مدها از کجا می‌آیند، سئوالی است که بسیاری آنرا مطرح می‌کنند در حالی که این مدهایی که در جامعه به چشم می‌خورند، نه از آسمان فرود آمده و نه از زیرزمین سر درآورده‌اند، بلکه درست مانند یک آدامس ساده یا یک پاکت شیر پاستوریزه از مغازه‌ها و فروشگاه‌ها خریده شده‌ و در کارگاه‌ها و خیاطی‌های همین جامعه تولید شده و از گمرکات همین کشور وارد شده‌اند، آن تعداد اندکی که به صورت شخصی از خارج برای مصارف شخصی یا سوغاتی می‌آیند، آنقدر محدود است که می‌توان یکسره از قیدشان گذشت. نوید که صاحب یک بوتیک در پاساژ است می‌گوید: «بازار ما را مد و برند پیش می‌برد. اگر بخواهی فروش داشته باشی باید حواست به چیزهایی که مد می‌شود باشد. دقت کردن در پوشش بازیگران خارجی بهترین راه تشخیص چیزی است که قرار است مد شود. به محض آنکه یک بازیگر معروف لباسی را می‌پوشد تقاضا برای آن در بازار شروع شده و بلافاصله در برندهای مختلف وارد بازار می‌شود». از او در مورد تولیدکنندگان لباس‌های مد شده که می‌پرسم، اول می‌گوید همه اجناس خارجی هستند، اما وقتی قول می‌دهم نام و آدرس مغازه‌اش را ننویسم، می‌گوید: «اولش جنس‌ها وارداتی است و معمولا هم به صورت قاچاق از ترکیه می‌آید؛ اما کمی بعد پارچه‌اش وارد می‌شود و در کارگاه‌های داخلی طبق مدل دوخته می‌شوند و بعد هم که با پارچه‌های داخلی تولید ادامه پیدا می‌کند، اینجوری قیمت هم کمتر درمی‌آید تا از مد بیفتد». از او در مورد کیفیت دوخت و پارچه می‌پرسم: «وقتی چیزی مد می‌شود معمولا مردم خیلی پیگیر کیفیت نیستند، بیشتر می‌خرند چون مد شده است».

بعنوان خبرنگار تلکسیران، سراغ کارگاه‌های تولیدی که می‌روم، نه اهل صحبت کردن هستند و نه رابطه خوبی با خبرنگار برقرار می‌کنند و به جای جواب دادن به سئوالات از وضعیت بازار و بالا رفتن قیمت پارچه و لوازم کار حرف می‌زنند. روی میز کارگاه پر است از انواع ژورنال‌های رنگ و وارنگ خارجی، در گوشه کارگاه هم مارک انواع برندهای معروف خارجی به صورت رول و بسته‌بندی به چشم می‌خورد.

نوع پوشش و آرایش در هر جامعه‌ای معرف شخصیت کسی است که از آن استفاده می‌کند. این اصلی است که در بالا هم از دیدگاه بسیاری از متخصصان بر آن تاکید شد. اما یک مشکل دیگر بر همه مشکلاتی که از مد و مدگرایی ناشی می‌شود، افزوده شده است؛ به‌خصوص از طرف جوانان. نوع پوشش و آرایشی که آنها انتخاب می‌کنند بیشتر از آنکه نشانگر سلیقه و شخصیت آنها باشد، بیانگر مخالفتی است که با سلیقه‌ای خاص که در جامعه غالب شده، دارند. برخی جوانان می‌کوشند نشان‌ دهند که با آنچه از طرف دیگران به عنوان سلیقه و فرهنگ به آنها دیکته می‌شود کاملا مخالفند و مخالفت خود را حتی با تغییر کلمات زبان مادری بیان می‌کنند و این نه تنها مد بلکه شخصیت، فرهنگ و حتی زبان نسل آینده را تهدید می‌کند.
در کنار همه این موارد، مدگرایی در جامعه سبب بروز پدیده ناهنجار دیگری نیز شده است و آن خرید بیش از حد و حتی بیش از نیاز است. مد شدن یک چیز جدید سبب می‌شود موارد قبلی از رده خارج یا در اصطلاح دِمُده تصور شوند. در بین افراد مدگرا بارها به چشم می‌خورد لباس‌ها یا وسایلی که هنوز قابلیت استفاده دارند و حتی گاه یکبار هم پوشیده نشده یا مورد استفاده قرار نگرفته‌اند تنها به این دلیل که از مد افتاده‌اند، کنار گذاشته یا دور انداخته و همان وسیله با مد جدید خریداری شود. این یعنی خرید بیش از نیاز و به طور طبیعی یعنی هدر دادن سرمایه فردی و اجتماعی. موضوعی که لازم است به صورتی گسترده به آن پرداخته شود.

از سویی دیگر ضعف جامعه ما در مدسازی و تبلیغات سبب شده بازار مد کشور در اختیار بازارهای بیگانه آن‌سوی مرزها قرار بگیرد و در نتیجه صنایع تولیدی ما به خصوص در حوزه پوشاک، کپی کننده خواسته‌های بازارهای خارجی باشند که یعنی وابستگی به آن چیزی که دیگران می‌خواهند.

از هر زاویه‌ای که به موضوع مد نگاه کنیم با همه معایبی که دارد اما خواه نا خواه به پدیده‌ای شبهه عرفی در جامعه تبدیل شده و امکان مقابله با آن بعید به نظر می‌رسد، در سال‌های اخیر تلاش‌هایی برای جایگزینی مدهای ملی با نمونه‌های غربی شده، اما به دلیل عدم توجه به سلیقه مخاطب کار چندانی از پیش نبرده و خود این برنامه‌ها نیز هزینه‌هایی اضافه روی دست دولت و جامعه بوده‌اند. باید در نظر داشت رسیدن به این مهم کاری زمان‌بر است که به پژوهش‌های زیادی نیز نیاز دارد.

به عنوان نمونه چند سالی است لباس‌های سنتی کم کم دارد جای خودش را در بازار پیدا می‌کند و استقبال از برخی طرح‌های آن نیز رو به افزایش است. مینا کریمی، دانش‌آموخته طراحی لباس می‌گوید: «لباس‌های سنتی و بومی سال‌ها مورد بی‌مهری قرار گرفته بودند، اما به تازگی با ایجاد چند فروشگاه به نسبت با استقبال مواجه شده‌اند». از او در مورد طراحی لباس و ایجاد مد در داخل کشور می‌پرسم، با خنده می‌گوید: «مد را معمولا هنرپیشه‌ها و هنرمندان باب می‌کنند که در کشور ما گرایش بیشتر این افراد هم به مدهای غربی است، همین گرایش به لباس‌های بومی از زمانی بیشتر شد که تعدادی از هنرمندان از این نوع پوشش در مراسم مختلف استفاده کردند. علاوه بر این ما سالن مد، مسابقه مد و جشنواره طراحی لباس مطرحی نداریم که بتواند جریان‌ساز باشد، متاسفانه بسیاری از فارغ‌التحصیلان طراحی لباس، به دلیل تمایل بازار به طراحی مدهای خارجی مشغول می‌شوند، چون هم بازار عرضه دارد و هم دغدغه‌ای برای فروششان نیست، سرمایه‌گذار بیشتر به این سو تمایل دارد».

در پاسخ به این سئوال که آیا می‌توانیم با تکیه بر تولیدات داخلی و فرهنگ ملی خودمان لباس طراحی کرده و مد ایجاد کنیم، چنین می‌گوید: «ما در طراحی لباس آناتومی جامعه هدف را مدنظر می‌گیریم، اگر دقت کنید بسیاری از لباس‌هایی که مد می‌شوند خوب روی تن افراد جامعه ما نمی‌نشیند چون این لباس‌ها برای یک آناتومی دیگر طراحی شده، به همین دلیل لباس‌های طراحی داخلی بی‌شک بهتر جواب می‌دهد. علاوه بر این کشور ما دارای لباس‌های متنوعی محلی است که هر کدام بسته به موقعیت مناطق مختلف طراحی شده‌اند و این نشان از قدمت طراحی لباس در جامعه ما دارد. اگر حمایت‌های لازم صورت بگیرد می‌توانیم با به کارگیری همه این موارد لباس‌هایی را طراحی و مد کنیم که هم به سلیقه مخاطب پاسخ بگوید، هم نشانی از فرهنگ و هویت ما باشد و هم با توجه به توانایی‌های تولید پارچه در داخل کشور طراحی شود».

پس بهتر است مدیران و برنامه‌ریزان جامعه به جای موضع‌گیری‌ها و برخوردهای خصمانه با پدیده مد که سبب برخی رفتارها و گرایش بیشتر به مدهای غربی در میان جوانان شده است، با همکاری کارشناسان و متخصصان راهکاری برای مقابله با این پدیده و ایجاد نمونه‌های وطنی از مد که مورد استقبال جوانان و مخاطبان جامعه باشد، بیابند. راهکاری که ضمن ترویج فرهنگ و هویت اسلامی-ایرانی، سبب رونق تولید در صنایع نساجی و پوشاک باشد.

 

گزارش اجتماعی در پایگاه خبری تحلیلی تلکسیران

تلاشی برای شناخت علمی ایران

  • ۱۲۰۴

دومین جشنواره و اولین همایش پایان‌نامه‌های ایران‌شناسی (ایران‌نما) بیست و یکم بهمن ماه در دانشگاه خوارزمی تهران برگزار خواهد شد.
این برنامه در ادامه جشنواره سال گذشته است که به همت هسته فنآور فیفتاو آغاز شده و امسال با همکاری بنیاد ایران‌شناسی دفتر منطقه‌ای زاگرس و تعدادی از دانشگاه‌ها و موسسات مرتبط با حوزه ایران‌شناسی برگزار می‌شود.
پایان‌نامه‌ها را می‌توان از مهمترین منابع پژوهشی دانست که متاسفانه چندان مورد حمایت قرار نمی‌گیرند، در حالی که بیشتر کشورهای توسعه‌یافته، بیشترین حمایت را از پایاننامه‌های دانشجویی انجام می‌دهند، در کشور ما حتی پایان‌نامه‌های حوزه ایران‌شناسی بیشتر به نوعی رفع تکلیف دانشجویان برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد و دکتری شبیه شده‌اند.
در این برنامه تلاش داریم مجموعه‌ای از چکیده مبسوط پایان‌نامه‌های رسیده را در قالب کتاب منتشر نماییم تا منبعی علمی در حوزه‌های مختلف ایران‌شناسی در اختیار پژوهشگران قرار دهیم.
ایران عزیز، میهن ماست و تلاش برای شناسایی و شناساندن آن، چنان که بوده و هست، وظیفه سنگینی است که همه بر دوش داریم، ما راه خود را آغاز کرده‌ایم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
علاقمندان جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت یا کانال تلگرام برنامه مراجعه کنند.

 

با احترام محمدرضا عطایی
دبیر دومین جشنواره و اولین همایش پایان‌نامه‌های ایران‌شناسی (ایران‌نما)